_.17._

7.3K 517 134
                                    

لیام به طور هیستریکی گریه میکرد و یه سوزش جدید رو پشتش حس میکرد .

محکم گگ و گاز گرفت, میترسید باعث شه دهنش خون بیاد .

محکم گگ و گاز گرفت, میترسید باعث شه دهنش خون بیاد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(گگ دیکی😐👆)

اشک از رو گونه هاش پایین میومد و زین آرومش نکرد فقط بش 'هیش' کرد و گفت که زانو بزنه .

" کام آن لی . کافیه . اونقدرم درد نداشت "

لیام شدیدتر گریه کرد و زانو زد . حالا دیگه گردنشم بخاطر حالت بدی که قرار گرفته بود و کشیدگیه طناب درد میکرد .

" هیشش ... بسه دیگه ." زین از بالا بش نگاه کرد . گونه هاش خیس بودن, حتی با اون چشم بند بازم معلوم بود .

لپاشو دور گگ منقبض میکرد و دوباره برشون میگردوند به حالت قبل .

زین آه کشید . طنابو , که قلاب و گگو سر جاشون نگه میداشت , از پشت سرش باز کرد . گگ و از دهنش دراورد و گزاشتشون کنار .

لیام سرشو به جلو خم کرد و یکم احساس راحتی کرد .

بعد دوباره شروع به گریه کرد , بلندتر از قبل .

زین خم شد . سر لیامو بالا گرفت و چشم گیرو باز کرد .

لیام چشمای خیسشو باز کرد و به زین که رو به روش بود نگاه کرد . با دیدن زین سعی کرد جلو گریشو بگیره .

" م-من خیلی متا-متاسفم ." با معصومیت سکسکه کرد . دستای زین جلو حرکت سرشو گرفتن .

زین دوبار آه کشید, شستشو کشید زیر چشمای لیام .

" حالا تمومش کن دیگه ." زین دستور داد .

لیام دوباره سکسکه کرد, و بالاخره متوقف شد . به زین که با چشمای قرمز بالا سرش وایساده بود نگاه کرد .

زین شستشو رو لبای پسر کشید و اون با فرمانبرداری لباشو باز کرد تا زین انگشتشو بکنه تو .

" میخوام دیکمو ساک بزنی باشه ؟" زین گفت . لباشو گاز گرفت وقتی دید لیام داره شستشو ساک میزنه, و با معصومیت به بالا نگاه کرد و سرشو تکون داد .(تصور این لیام باعث میشه منم بیام زین حشری که جای خود داره😂💦)

زین دکمه و زیپ شلوارشو باز کرد و دیکشو گرفت . از باکسرش بیرونش اورد و به لیام نگاه کرد .

To Love a Sadist {ziam}Where stories live. Discover now