_.8._

9K 722 41
                                    


لیام و زین رسیدن خونه . زین به لیام دستور داد که بره تو اتاقش و لباساشو بزاره اونجا تا اون یه چیزایی رو برا چهارشنبه حاضر کنه .

لیام برا کاری که قرار بود چهارشنبه بکنن گیج شده بود برا همین برنامه ای که زین بش داده بود رو چک کرد .

" چهارشنبه : کلاب بی دی اس ام : شلوارک کوتاه و رکابی "

کلاب بی دی اس ام ؟

بازوهایه زینو که دور کمرش پیچیدن حس کرد و از جاش پرید .

زین به طرز سکسی ای رو گردنش نیشخند زد و دستشو وحشیانه نزدیک شلوارش برد .

" نظرت چیه که دمتو بت بدم , ها ؟" زمزمه کرد, صداش بم و خشن بود .

لیام یه گره تو گلوش حس کرد . پروانه ها تو شکمش بال بال میزدن .

همون کاری که زین خاسته بودو انجام داد . از تو کشو یه پاکت بزرگ قهوه ای رو دراورد و دادش دست زین . تمام مدت چشماشو رو زمین نگه داشت .

" میخام کامل لخت شی . رو سینت بخابی ولی زانوهات بالا باشه .جوری که باسنت بالا بمونه " زین دستور داد .

لیام آب دهنشو قورت داد . وقتی میخاست تی شرتشو در بیاره دستاش به وضوح میلرزید .

" بم نگاه کن بیبی ." زین دستور داد .

لیام با احتیاط سرشو بالا برد .

زین پاکتو زمین گزاشت, بطرف لیام رفت و پایین تی شرتشو گرفت .

" فقط آروم باش, باشه ؟ باید یکم ریلکس باشی " زمزمه کرد و پیشونیشو بوسید .

لیام بخاطر این کار آه کشید, حس کرد تی شرتش از رو شونه هاش رد شدن .

" خودت میتونی جین و باکسرتو در بیاری ؟" زین پرسید و رو گردنشو ساک زد . لیام سرشو تکون داد .

لیام کاری که ازش خواسته شده بود رو انجام داد . جین و باکسرشو دراورد, لخت جلو زین وایساد .

" آفرین . حالا کاری که میخاسدم رو میکنی, و میری رو تخت . درسته ؟" زین گفت, با هوس لیامو نگاه کرد و لیام حس کرد که بدنش منقبض میشه .

لیام دوباره اطاعت کرد . وقتی به سمت تخت میرفت زانوهاش میلرزید . تو پوزیشنی که زین خواسته بود قرار گرفت .

زین لبشو گاز گرفت . ویو کاملی از سوراخ لیام داشت .

" الان برمیگردم . تکون نخور تا بیام ." زین توضیح داد و از اتاق رفت .

لیام آب دهنشو قورت داد . از همین حالا با مشت ملافه هارو چنگ زده بود .

زین چند لحظه بعد با یه بطری صورتی لوب برگشت .

" اگه درد داشت باید بم بگی باشه ؟" زین به نرمی پرسید . یکم از اون مایع رو روی انگشتاش ریخت .

To Love a Sadist {ziam}Where stories live. Discover now