لیام و زین رسیدن خونه . زین به لیام دستور داد که بره تو اتاقش و لباساشو بزاره اونجا تا اون یه چیزایی رو برا چهارشنبه حاضر کنه .لیام برا کاری که قرار بود چهارشنبه بکنن گیج شده بود برا همین برنامه ای که زین بش داده بود رو چک کرد .
" چهارشنبه : کلاب بی دی اس ام : شلوارک کوتاه و رکابی "
کلاب بی دی اس ام ؟
بازوهایه زینو که دور کمرش پیچیدن حس کرد و از جاش پرید .
زین به طرز سکسی ای رو گردنش نیشخند زد و دستشو وحشیانه نزدیک شلوارش برد .
" نظرت چیه که دمتو بت بدم , ها ؟" زمزمه کرد, صداش بم و خشن بود .
لیام یه گره تو گلوش حس کرد . پروانه ها تو شکمش بال بال میزدن .
همون کاری که زین خاسته بودو انجام داد . از تو کشو یه پاکت بزرگ قهوه ای رو دراورد و دادش دست زین . تمام مدت چشماشو رو زمین نگه داشت .
" میخام کامل لخت شی . رو سینت بخابی ولی زانوهات بالا باشه .جوری که باسنت بالا بمونه " زین دستور داد .
لیام آب دهنشو قورت داد . وقتی میخاست تی شرتشو در بیاره دستاش به وضوح میلرزید .
" بم نگاه کن بیبی ." زین دستور داد .
لیام با احتیاط سرشو بالا برد .
زین پاکتو زمین گزاشت, بطرف لیام رفت و پایین تی شرتشو گرفت .
" فقط آروم باش, باشه ؟ باید یکم ریلکس باشی " زمزمه کرد و پیشونیشو بوسید .
لیام بخاطر این کار آه کشید, حس کرد تی شرتش از رو شونه هاش رد شدن .
" خودت میتونی جین و باکسرتو در بیاری ؟" زین پرسید و رو گردنشو ساک زد . لیام سرشو تکون داد .
لیام کاری که ازش خواسته شده بود رو انجام داد . جین و باکسرشو دراورد, لخت جلو زین وایساد .
" آفرین . حالا کاری که میخاسدم رو میکنی, و میری رو تخت . درسته ؟" زین گفت, با هوس لیامو نگاه کرد و لیام حس کرد که بدنش منقبض میشه .
لیام دوباره اطاعت کرد . وقتی به سمت تخت میرفت زانوهاش میلرزید . تو پوزیشنی که زین خواسته بود قرار گرفت .
زین لبشو گاز گرفت . ویو کاملی از سوراخ لیام داشت .
" الان برمیگردم . تکون نخور تا بیام ." زین توضیح داد و از اتاق رفت .
لیام آب دهنشو قورت داد . از همین حالا با مشت ملافه هارو چنگ زده بود .
زین چند لحظه بعد با یه بطری صورتی لوب برگشت .
" اگه درد داشت باید بم بگی باشه ؟" زین به نرمی پرسید . یکم از اون مایع رو روی انگشتاش ریخت .
YOU ARE READING
To Love a Sadist {ziam}
Fanfictionمن بردش بودم و بازیچه اش حیوون خونگیش بیبیش اسباب بازیش و همسرش .... من فک میکنم شما تصور میکنید که من از اول عمرم توی BDSM بودم . و من نبودم . زین ، ارباب من ، و یا ددیم ، یه سادیسمی بود . اون دوست داره به بقیه آسیب برسونه...