_.20._

7.1K 602 48
                                    

زمانی که زین لیام رو به سینه ی خودش فشار داد ، به این فک کرد که از شلاق استفاده کنه یا پادل .

زمانی که زین  لیام رو به سینه ی خودش فشار داد ، به این فک کرد که از شلاق استفاده کنه یا پادل

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(پادل👆)

پادل فقط بهش بیشتر ضربه میزنه و باعث میشه اسیب ببینه ، و زین اینو نمیخاد .

اون فقط میخاد هردوشون از این لذت ببرن ؛ از طرفی ، این بخاطر التماس ها و گریه های لیامه ، پس زین بهش گوش کرد .

"برای چی داری تنبیه میشی ؟" زین پرسید

"من تورو به جای ددی زین صدا زدم و ازت معذرت خواهی نکردم ! "

لیام گفت ، در حالیکه سرشو عقب برد و عاجزانه سعی کرد نفس بکشه .

زین لباشو با دستش لمس کرد قبل از اینکه اون رو به ارومی ببوسه .

اون بلند شد و بهش لبخند زد . و این لبخند به تنهایی باعث شد که لیام بلرزه ، چون قطعا زین بدون دلیل لبخند نمیزنه !

زین دستش رو روی سینه ی برهنه ی لیام قرار داد و انگشتاش رو به سمت بالا کشید . انگشتش روی علامت تولدش ( ماه گرفتی لیام ) فشار داد .

" خیلی زیباست " اون تعریف کرد و شلاق رو کنار کشید تا کمی به لیام استراحت بده .

" تو میخای اینکارو انجام بدی ؟ نمیخای منو اسپنک کنی ؟ این چیزیه که تو میخای ؟ دوست داشتن ، گره زدن و آسیب زدن به بقیه ؟؟ "

لیام با لحن آروم گفت ، سرشو بلند کرد و مستقیم با چشمای دوست داشتنیش به زین خیره شد .

حس کرد چشمای زین آروم شد ولی این زیاد طول نکشید .

" من اونو دوست دارم "

زین سرد گفت ، قبل از اینکه دوباره شلاق رو بالا بیاره و لیام رو بیش از حد بترسونه .

زین شلاق رو محکم روی بدن لیام کوبید ، سخت و خیلی سریع ! لیام حق نداره بهش دستور بده ، اون حق نداره بهش بگه چیکار کنه و چیکار نکنه ، اونم در شرایطی که لیام سابسیموعه نه زین .

" یک "

لیام نفس عمیق کشید . سرشو جلو کشید و منتظر بقیه ی مجازاتش شد .

شلاق هردفعه با صدای بلندتر ، سخت تر و سخت تر روی بدن لیام فرود می اومد . زین هرگز تا این حد لیام رو تنبیه نکرده بود و بهش اسیب نرسونده بود .

To Love a Sadist {ziam}Where stories live. Discover now