زین اونشب به طور ناجوری لیامو لمس نکرد فقط گزاشت تا با آرامش رو سینش بخوابه .
زین هنوز احساس گناه میکرد . هربار که لیام ناله میکرد بیشتر خودشو به زین میچسبوند .
یکم بعد از اینکه لیام خوابش برد زینم خوابید .
* " بس-بسه " لیام جیغ زد وقتی یکی با چهره ناشناس زدش .
گریه های هیستریک و خارج از کنترل میکرد, هیچ انرژی نداشت تا جلو اون شخص وایسه .
" لط-بسه . داری بم صدمه میزنی "
مرد تمومش نکرد . به کتک زدن ادامه داد, موهاشو از عقب کشید و گردنش معلوم شد .
" اوویی ! اوه مای گاد ! بسه ! بسه ! در-درد داره . لطفا تمومش کن !" لیام لرزید . دست مرد جلو دهن لیام قرار گرفت تا جلو جیغای عصبیشو بگیره .
مرد چرخوندش, حالا رو به روش بود .
لیام دوباره جیغ زد " بسه ! کافیه !"
مرد به عقب فشارش داد . با بیرحمی فشارش داد و اون از هم پاشید .
لیام سعی کرد فرار کنه . از کاری که این مرد باش میکرد هیچ لذتی نمیبرد .
" زین ! لطفا ! بسه !"
**
زین چشماشو سریع باز کرد .
عرق رو سینه و پیشونیش نشسته بود .
عصبی نفس کشید, قلبش محکم تو سینش میزد .
" ددی ؟" صدای نرمشو شنید که زمزمه میکرد .
سرشو بشدت تکون داد, سعی کرد اون تصویرو از ذهنش بیرون کنه . چه کابوس مزخرفی !
به لیام نگاه کرد . نشسته بود و با نگرانی به زین نگاه میکرد .
" اوکیم بیبی, فقط یه خواب بود ." لیامو مطمئن کرد .
لیام خم شد و لبایه زینو بوسید قبل اینکه بلند شه .
نفسش بند اومد وقتی لیامو بدون لباس دید .
" چرا هیچی تنت نیست ؟" زین با تعجب پرسید .
" پنجشنبست . هیچ لباسی نباید بپوشم ." نیشخند زد .
زین هنوز برا کابوسی که دیده بود احساس گیجی میکرد ولی نتونست کمک کنه و حس کرد باکسرش براش تنگ شده .
" بهتره همین الان بیای اینجا ." زین هشدار داد و به تخت اشاره کرد .
لیام لبشو گاز گرفت, یه قدم از در دور شد و رفت سمت تخت .
لیام رفت رو تخت و زین فورا لباشو رو گردنش گزاشت, دستشو رو بدن لخت لیام پایین برد .
یه ثانیه رفت کنار ." مجبور نیستی اینکارو بکنی باشه ؟ بهت اون گزینه هارو دادم . فقط بهم بگو و من تمومش میکنم درصد تمومش میکنم ." ( منظورش از گزینه ها همون رنگایه سبز و زرد و قرمزه که هرکدوم یه معنی داشتن ) زین گفت و لبخند زد .
YOU ARE READING
To Love a Sadist {ziam}
Fanfictionمن بردش بودم و بازیچه اش حیوون خونگیش بیبیش اسباب بازیش و همسرش .... من فک میکنم شما تصور میکنید که من از اول عمرم توی BDSM بودم . و من نبودم . زین ، ارباب من ، و یا ددیم ، یه سادیسمی بود . اون دوست داره به بقیه آسیب برسونه...