تنها کاری که لیام میتونست بکنه گریه کردن با صدای اروم و نادیده گرفتن قلب شکستش بود.
" بیست و... دو "
لیام فریادی از روی درد زد قبل اینکه صدای پرت شدن جسمی به اطراف اتاق رو بشنوه .
زین تماشا کرد که چیجوری سر دیک لیام قرمزه و پریکام کمی ترشح کرده بود ، و طوری که لیام بعد از اومدن روی شلوارش هق هق آرومی کرد .
زین دستبند رو از دستاش باز کرد ، دستاشو دور لیام قرار داد و اونو بلند کرد .
" اون خیلی سبکه " با خودش فک کرد و لبخند کوچیکی زد .
به سمت تخت دونفره لیام رفت و خیلی آروم اونو روی تخت گذاشت . زنجیرها هنوزم روی پاهای لیام بود و باعث درد بیشتر بدنش میشد .
اون لیام رو به عقب تر هول داد ، خودشو روی اون کشید و زانوهاشو کمی خم کرد تا ویوی بهتری ازش داشته باشه .
به آرومی زنجیر هارو از پاش در آورد و کنار تخت گذاشت.
به محض در آوردنشون ، لیام پاهاشو بست و نفس آسوده ای کشید .زین ایستاد ، لباس هاشو به سرعت در آورد قبل از اینکه اونارو به طرز مسخره ای روی زمین پرت کنه و فقط با یه باکسر به سمت لیام حرکت کنه .
لیام میتونست به راحتی صدای ضربان قلبش رو بشنوه ، زین قراره پیش اون بخوابه ؟
زین لباشو فورا به لبای لیام وصل کرد و خیلی آروم شروع به بوسیدنش کرد .
" من متاسفم ددی "
لیام خیلی سریع وسط بوسه گفت و بعد از اون به همراهی زین ادامه داد . اون موهای کوچیک پشت گردن زین رو کشید و اونو به خودش نزدیکتر کرد قبل از اینکه زین پاهاشو دور کمر لیام حلقه کنه .
" من میدونم ، و این خیلی زیباست! "
اون دوباره به بوسیدن لیام ادامه داد ، ولی این دفعه سخت تر و وحشیانه تر .
انگشتاش روی سوراخ لیام قرار گرفت و باعث شد چشمای لیام گرد و اون شوکه بشه . اون هنوزم درد داشت و زین دوباره میخاست باهاش سکس داشته باشه ؟
سعی کرد زین رو به عقب هل بده ولی این واقعا امکان پذیر نبود .
" نه ، هنوزم هوک توی ... "
زین لباشو محکم گاز گرفت و باعث شد لیام به شونه هاش چنگ بزنه .
" من میدونم ، و من میخام زمانی تورو به فاک بدم که اون دقیقا توی توعه "
" ولی تو قول دادی که بهم صدمه نزنی " لیام با گریه گفت.
" نه ، من قول ندادم که اونو بیرون بکشم "
زین نیشخند زد و انگشتش رو داخل لیام فرو کرد .
لیام به خودش پیچید ،ملافه رو چنگ زد و اجازه داد زین قفسه سینش رو ببوسه .
BẠN ĐANG ĐỌC
To Love a Sadist {ziam}
Fanfictionمن بردش بودم و بازیچه اش حیوون خونگیش بیبیش اسباب بازیش و همسرش .... من فک میکنم شما تصور میکنید که من از اول عمرم توی BDSM بودم . و من نبودم . زین ، ارباب من ، و یا ددیم ، یه سادیسمی بود . اون دوست داره به بقیه آسیب برسونه...
_.20._
Bắt đầu từ đầu