جونگکوک
سرم مثل فاک درد میکرد!
اتفاقای دیشب که به سرم هجوم میاورد واقعا خجالت آور بود الان باید به تهیونگ چی بگم؟
بنظرم بهترین کار اینکه وانمود کنم اصلا یادم نمیاد
تهیونگ کنار دستم خوابیده بود و بالا تنش کاملا لخت بود..از روی تخت بلند شدم و به طبقه پایین رفتم من اصلا فرصت نکردم که تهیونگ رو به خواهرم معرفی کنم!
البته بهش گفتم که برادر جی هوپ جفتمه،اما خب درست حسابی باهم حرف نزدیم.
صدای پایِ تهیونگ رو شنیدم که داشت پایین میومد،نزدیک شد و با صدای خش دارش گفت
_صبح بخیر
بهش نگاهی کردم و مشغول مربا زدن به نون تست شدم
+صبح توهم بخیر
_دیشب خیلی مست بودی،یادت میاد؟
معلومه که یادم میاد!اما باید مثل همیشه تظاهر کنم...
+نه راستش..بعد از مستی چیزی یادم نمیاد،کارِ اشتباهی انجام دادم تهیونگ؟
کاملا وانمود به ندونستن کردم،دیدم که صورتش گرفته شد....
_نه،به محض مست شدن خوابیدی اتفاق خاصی نیفتاد.
آره فقط من تو مستی بهت اعتراف کردم!
+خب خوبه،میخوام امشب خواهرمو دعوت کنم،نظرت؟
_خوبه مشکلی ندارم.
سرمو به نشونه تأیید تکون دادم و مشغول خوردنِ نون روی دستم شدم
_باید باهات حرف بزنم جونگکوک!
+باشه بگو
نفس عمیقی کشید و بهم نگاه کرد...
_تو هیچوقت حاضر نیستی رابطه ی عاشقانه یا جنسی باهام داشته باشی،در اینصورت ازم نخواه که سمت کس دیگه ای نرم!
از این حرفش کاملا متعجب شدم!یعنی چی؟مگه اون عاشقم نیست؟معنیه عشق اینه؟اینکه بعد از اینکه ردت کرد زود بری سراغ گزینه ی بعدی؟
اما قاعدتأ نمیتونم با حرفش مخالفتی کنم..اون حق داره بالاخره یه مَرده و به رابطه ی جنسی نیاز داره!
بعلاوه تهیونگ پادشاهِ دو پکه و نیاز به یک وارث داره
از تهِ تهِ دلم آرزو میکردم که از این تظاهر ها دست بردارم و بهش بگم که تو منو داری!تا وقتی که منو داری سراغِ کسی جز من نرو!اما آیا جسارت این کار رو داشتم؟
اونقدری شجاع بودم که بخوام بخاطر عشقم بجنگم؟
+ب..باهاش مشکلی ندارم ت..ته
ابرویی بالا انداخت و ماگ قهوه رو روی میز گذاشت.
_میرم کمپانی،خداحافظ.
بعد از رفتنش عصبی بودم،اونقدری عصبی که در این لحظه دوست داشتم تمامِ آدمایی که تا به حال تهیونگ رو لمس کردن رو بکشم!
وسایلِ روی میز رو با شدت زیادی به زمین پرت کردم،رگ های گردنم بیرون زده بود و چشمام سرخ شده بود.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Falling||Vkook
Fantastik[کامل شده] افتادن از تمام صخره هایی که زندگی برات چیده چه حسی داره؟!جونگکوک دقیقا همچین حسی رو داشت..پس زده میشد چون آرتمیس بود!و جونگکوک از شانس بدش جفتش از هویت مخفیش بدش میومد!تهیونگ اونو میپذیره؟! یه داستان متفاوت و فانتزی و البته کلیشه! از روی...
