part11

246 53 13
                                    


راوی:

سرجاهاشون ایستاده بودن...سالن تقریبا تاریک بود و فقط نور های سفید و زرد روی یه قسمت متمرکز شده بود...لئورا از دور بهشون نزدیک شد و زمزمه کرد:

« نفر بعدی نوبت سوراست»

جونگ کوک زیر لب هومی کرد که پرده ها کنار رفتن و سورا با چهره جدی و لبخند کمرنگی روی فرش قرمز اومد...قدم هاشو به درستی و به اندازه بر میداشت

" درست مثل یه مدل حرفه ای!"

چند تا از رئیس شرکت های مختلف نزدیکشون شدن:

«بابت انتخاب فوق العادتون بهتون تبریک میگم جناب جئون!»

جونگ کوک در جوابش فقط لبخندی زد...پوزخند روی لبای جیمین و جونگ کوک خود نمایی میکرد...اونا همیشه باید برنده میشدن چون براشون باخت تعریف نشده بود!

Rose :

از پشت پرده به مدلی که رفت نگاه میکردم
نفر بعدی من بودم...

تپش قلبم به حداکثر خودش رسیده بود ، طوری که حس میکردم الانه که بالا بیارم...کارای لباس و گریمم تموم شده بود و ازین لحاظ آماده بودم ولی حس میکردم از لحاظ روحی در ضعیف ترین حالت ممکنم...
کاش لیسا بود تا آرومم کنه!

دستی رو روی شونم حس کردم و به عقب برگشتم
خودش بود...سهون!

«آماده ای؟»

نفس لرزونم رو که ناشی از استرس زیاد بود ،بیرون دادم :

«آره...آمادم»

سهون دستاشو از رو شونم تا مچ دستم کشید و دستاشو قفل دستام کرد :

« تنها چیزی که ازت می خوام اینه که فقط خودت باشی...نگاهتو به هیچ طرفی نچرخون و فقط مستقیم رو نگاه کن»

استرسی خندیدم :
«اینارو سه سال پیش یاد گرفتم رئیس...»

راوی:

یونا بهشون نزدیک شد و روبه سهون گفت :

« چطور شده؟»

سهون نگاهی به سر تا پای رزی کرد که باعث خجالتش شد...لبخند محوی زد و نزدیک گوش رزی زمزمه کرد :
-« اون ستاره ی امشبه...فقط...حرفام یادت نره!»
اینو گفت و از اون جا بیرون رفت...

مدل قبلی برگشت...

حالا نوبت رزی بود...

اول باید اسمش رو اعلام میکردن...

برای یه لحظه لیا از جلوی چشمش گذشت.

اون باید به خاطر دخترش هم که شده موفق میشد!

پس به خودش مسلط شد که اسمش تو کل سالن پیچید...

"پارک رزان"

پرده ها کنار رفتن...نفسش رو برای آخرین بار بیرون داد و با نگاه جدی روی فرش قرمز رفت و شروع به کت واک کرد...

AfterWhere stories live. Discover now