Season 1 ⏳

8.9K 720 49
                                    

پرونده رو ، روی میز هُل داد و دستاشُ به کمرش زد 
سوهو : اینم سومین زن ! 
پرونده رو از روی میز گرفت و متعجب به سوهو نگاه کرد
بکهیون : سومی ؟ 
کریس جلو رفت و دوتا پرونده ی توی دستشُ روی میز گذاشت 
کریس : اینم پرونده ی دوتا مقتولِ قبلی ! 
بازش کرد و نگاهشُ روی عکسای گرفته شده از صحنه جرم و مقتول چرخوند
عکسارو توی دستش گرفت و به سوهو و کریس نگاه کرد
بکهیون : چرا اینقدر دیر بهمون خبر دادن ؟ 
کریس دست به سینه کنارش وایستاد : فکر نمیکردن به سومین نفر برسه ! یعنی حتی فکرشُ نمیکردن قاتل یکی باشه و بشه قتلِ زنجیره ای ! 
با عصبانیت پوفی کشید : و وقتی به نتجیه ای نرسیدن کمک خواستن !
صدای تیکِ باز شدنِ در و ورودِ نی هان باعث شد که سمتش برگردن
نی هان پله هارو دوتا یکی پایین رفت و قدماشُ سمتِ مانیتورِ نصب شده روی دیوار برداشت 
ریموت کنترلِ توی دستشُ تکون داد : اینُ باید ببینید  
و با زدنِ دکمه ، فایلا ها روی صفحه مانتیور دیوار به نمایش در اومد
نی هان : میانگینِ سنی هر سه نفر 24 ! متاهل و 
نگاهشُ توی جمع چرخوند : و باردار
بکهیون شوکه پلکی زد : هر سه نفر باردار ؟!  
سوهو مردد زمزمه کرد : یعنی 
نگاهشُ روی عکسا چرخوند : هر سه نفر حامله بودن ؟ 
کریس : و میدونسته که این زن ها حاملن ؟ 
نی هان سرشُ تکون داد و عکس هایی که از جنازه ها گرفته شده بودن رو ، روی صفحه نمایش آورد 
نی هان : سنِ کم ، جوون و باردار ! هر سه مقتول به یه روش کشته شدن 
با دست به بخش های چاقو خورده ی هر سه نفر اشاره کرد 
نی هان : هر سه نفر یجارو زده 
سوهو کمی جلو رفت و با کج کردنِ سرش به عکس ها خیره شد 
سوهو : دقیقا جایی زده که مطمئن بوده مادر و جنین هردو میمیرن ! 
بکهیون لباشُ تر کرد : شکم و قلب ! 
کریس سرشُ سمتِ شونه ش کج کرد : جای اثرِ آلتِ قتاله هر سه نفر یکیه ! 
سوهو : از یه وسیله برای کشتنِ هر سه نفر استفاده کرده ! 
و به کریس خیره شد 
نی هان : پس باید متخصص باشه ! 
سوهو پوفِ کلافه ای کشید : تخصص لازم‌ نیست ! 
دست به سینه به میز تکیه داد : همه میدونن قلب و شکم کافیه برای کشتنِ هر موجودی
گوشه ی لباشُ بالا داد : حتی هر احمقی میدونه
هیونگ هو : سادیسم و کودک آزاری احتمالا !
با صدای هونگ هو پشتِ سرشون سریع برگشتن 
سوهو : کاپتان ! 
از پله ها پایین رفت و کنارِ بکهیون وایستاد : خب ؟
بکهیون : هر سه زن هستن ! توی محل های مختلف اما جوون و باردار 
و پرونده ی مقتولِ سومی که توی دستش بود رو سمتِ هیونگ هو گرفت
هیونگ هو : باید یه وجه مشترک بینشون باشه ! 
پرونده رو باز کرد : توی دلیلِ به قتل رسیدنشون ! 
کریس : باردار بودنشون نمیتونه وجه اشتراک باشه ؟
بکهیون سرشُ تکون داد : هر زن توی سنِ دیگه ای باردار میتونه پیدا بشه ! اینکه چرا اینجوری انتخاب کردِ و میکشتشون باید اشتراک داشته باشه !
هونگ هو : درسته ! 
نگاهی به کریس کرد : حق با بکهیونِ ! میشه یه زنِ 36 ساله ی باردار پیدا کنی ! حتی میتونی یه زنِ متاهلِ 19 ساله پیدا کنی اما 
چشماشُ ریز کرد : اما اینکه همشون همسنن و باردارن دلیل میخواد
پرونده ی توی دستشُ بست و نگاهی به پارکتِ مشکی رنگِ اتاق کرد 
هیونگ : میریم به اداره مرکزی !
سرشُ بالا برد : یکی هست که باید کمکمون کنه 
و با دادنِ پرونده به کریس جلوتراز همه قدم برداشت و از اتاق بیرون رفت  
_________________
با زدنِ لگدِ محکمی به ساقِ پاش روی زمین انداختشُ 
روی کمرش نشست 
نیشخندی زد : توی عوضی به جرم تهدید به قتل و دزدی از خونه پارک هونگ ته بازداشتی ! هرچیم بگی ممکنه بر علیه خودت 
پس گردنیِ محکمی بهش زد : توی دادگاه استفاده بشه 
بلند شد و با گرفتنِ یقش مجبور به ایستادنش کرد
با جلو اومدنِ سربازا فراری رو سمتشون هل داد
عصبی زمزمه کرد : این حرومزاده رو ببرین از جلو چشام 
و با تحویل دادنش برگشت و لباسِ خاکیش رو تمیز کرد
دستشُ روی کتش کشید : مردکِ معتادِ احمق ! 
_ قربان خواستن که زودتر برگردید اداره ! 
نگاهشُ به سربازِ کنارش داد : جای دیگه ام هست که بخوام برم که پیام دادن برگرد اداره ! 
سرباز بدون اینکه حرفی بزنه سرشُ پایین انداخت 
دستشُ تکون داد : باشه برو موش نشو جلوی من  
برای بارِ آخر به مجرمی که گرفته بود نگاه کرد و با فُشی که زیرِ لب نثارش کرد سمتِ ماشینش رفت 
__________________
درُ باز کرد و داخل رفت 
با دیدنِ افرادی که جدا از مامورای خودِ پاسگاه وایستاده بودن و صحبت میکردن ابروهاش بالا رفت و چشماش بخاطرِ تعجب کمی گردتر شد  
کسی که مشغولِ صحبت بود یه پسر بود که مطمئن بود تا حالا ندیدتش 
افسر هوک : چانیول ! 
با شنیدنِ اسمش از مافوقش درست توی چند قدمیش سمتش برگشت 
با صدای افسر هوک همه ساکت شدن و سمتِ چانیول نگاه کردن  
تعظیمِ کوتاهی کرد 
جلو رفت و ضربه ای به بازوی چانیول زد
افسرهوک : به موقعِ رسیدی پسر ! حرفا و تحلیلای این جرم شناسارو فقط تو متوجه میشی  
و چشم غره ی عصبی به بقیه افرادش کرد  
چانیول سرشُ تکون داد و جلو رفت
اما شنیدنِ اینکه اونا از جرم شناسی اومدن باعث شد افکارش بهم بریزه و کلافه تر و عصبی ترش کنه  
بکهیون : این میزِ شماست ؟! 
به چانیول خیره شد و دستشُ روی میزِ کنارِ مانیتورِ نصب شده به دیوار گذاشت  
چانیول : آره
نگاهشُ روی بکهیون چرخوند : میزِ منه ! 
هونگ هو : خوشحالم دوباره میبینمت چانیول  
و از روی صندلیِ لیدرِ تیمِ پاسگاه بلند شد  
چانیول متعجب به هونگ هو که سمتش میومد نگاه کرد 
چانیول : رئیس کیم ! 
هیونگ هو لبخندی زد : فکر کنم دیگه وقتشه به حرفم گوش کنی و بیای تو جمعِ ما ! 
و پرونده ی سه تا قتلی که روی میزِ چانیول پیدا کرده بود رو بالا گرفت
هونگ هو : انگار زودتر از ماهم دست به کار شدی ! 
چانیول سرشُ پایین انداخت : مالِ اداره ی ما بود ! اما من دیشب برگشتم از ماموریت ، این پرونده ها هم امروز صبح بهم دادن اما 
نگاهی به هونگ هو کرد : انگار قبلش برای شما فرستادن  
سوهو بینِ بکهیون و نی هان قرار گرفت
نگاهشُ آنالیزگر روی چانیول چرخوند  
سوهو : این پسر ... یه کاپیتانِ کامله ! درست عینِ کاپیتان کیم ! 
اخمِ بکهیون رو نادیده گرفت : میشناسیدش ؟! 
بکهیون : نه
به سوهو نگاه کرد : چرا باید بشناسمش ؟! 
ابروهاشُ بالا داد : ببخشید 
به نی هان نگاه کرد : تو چی ؟!  
نی هان سرشُ تکون داد : تا حدودی ؟! 
بکهیون نیم نگاهی بهش کرد : کیه ؟ 
نی هان : یکی از بهترین مامورای کره جنوبی !
لباشُ تر کرد : یکی از اون بهترینایی که هر کشوری قرنی یکبار به خودش میبینه ! قبلا توی پایگاهِ خودمون کار میکرد اما بخاطرِ مادرش که باید از سئول میرفت انتقالی گرفت و به اداره پلیس رفت ! 
سوهو لباشُ روی هم کشید : اما ... الان اینجاست  
نی هان سرشُ تکون داد : درسته ! اینطور که ما میدونیم مادرش مدتی میشه که فوت کرده و 
نگاهشُ روی چانیول چرخوند : بعدش برگشت سئول ! رئیس کیم خیلی ازش خواست تا برگرده به تیم ولی قبول نکرد ! 
بکهیون : چرا ؟ 
نی هان شونشُ بالا داد : نمیدونم ! 
! سوهو: شاید پایگاه ، اونُ یادِ مادرش میندازه 
نی هان سرشُ تکون داد : شاید ، چون وقتی توی تیم بود مادرش برای هممون غذا درست میکرد و میاورد تا موقعِ کار گشنه نباشیم ! مادرِ فوق العاده ای داشت ! 
بکهیون حواسش رو به هونگ هو و چانیول داد
چانیول : فقط برای همین پرونده میام 
بکهیون : فعلا که قبول کرد
برگشت و سمتِ کیفش رفت تا بقیه مدارک رو برداره و سعی کرد غمِ نشسته ی توی چشمای چانیول رو وقتی به هونگ هو نگاه میکرد رو نادیده بگیره 
______________
چانیول : وایستا
نی هان با صدای چانیول سریع عکس رو نگه داشت و نگاهش کرد 
چان جلو رفت و به عکس خیره شد 
چانیول : جنازه ها هنوز توی سردخونست یا 
سمتِ بکهیون برگشت : سوزوندن ؟ 
نی هان : تو سردخونن ! 
بکهیون : برای چی ؟
چانیول : حس میکنم 
به بخشِ ضربه خورده ی جنازه ها اشاره کرد : یه چیزی اینجا هست که 
سمتِ بکهیون برگشت : شما متوجهش نشدید ! 
بکهیون نفسِ عمیقی کشید : الان میخوای بگی تو کارت بهتر از مایی ؟! 
تکیشُ از میز گرفت و صاف وایستاد : تو همین امروز پرونده ها به دستت رسیده 
چانیول : و دقیقا برای شما هم همین امروز پرونده ها رسیده و
به چشمای بک خیره شد : نخواستم بگم کارم بهتر از شما
بکهیون : ولی بهش اشاره ی مستقیم کردی ! 
صورتشُ جمع کرد : اشاره ی غیرِ مستقیم ؟ 
خنده ای کرد و دستشُ روی صورتش کشید
چانیول : توصیه میکنم گرفتار شناسی بری ! 
و برگشت سمتِ هونگ هو : من باید اجسادُ بررسی کنم ! 
بکهیون پشت بهش وایستاد و عکسای توی لپ تاب رو بررسی کرد 
بکهیون : بررسی کردیم ! 
هونگ هو سرشُ تکون داد : با سوهو برو من تماس میگیرم باهاشون ! 
بکهیون با عصبانیت و تعجب سمتِ هونگ ‌هو برگشت 
بکهیون : رئیس کیم ! 
هونگ ‌هو شونه ای بالا انداخت : شما جسد رو دیدین ! چانیول که هنوز ندیده ! 
با دستاش به چانیول و سوهو اشاره کرد : برین ولی زود برگردین ، وقت نداریم !  
____________________
سوهو کمی توی جاش جابجا شد : با بکهیون نمیسازی انگار !
چانیول متعجب نگاهش کرد : من نمیسازم باهاش ؟
سوهو لبخندی زد : مسلما فعلا باید از رئیسم حمایت کنم ! 
چانیول خندید و دستش رو ، روی دنده گذاشت 
چانیول : پس‌تایید میکنی اون با من‌ نمیسازه ! 
سوهو : شوخی کردم ، بحثِ ساختن باهم نیست ! وسطِ رابطه ی جنسیِ ساختِ بچه نیستید
خندید و سرشُ تکون داد
نگاهی به خنده ی چانیول کرو و گلوش رو صاف کرد : تو عضوِ جدیدی 
شونشُ بالا داد : و با دستور کاپیتان برای درجت مافوقِ مایی و مجبوریم به حرفات گوش کنیم ولی بکهیون مافوقِ توئه 
به چانیول خیره شد : و برای هر مافوقی سخته که زیردستش حرفشُ رد کنه ! 
چانیول نیم نگاهی بهش کرد : اما رئیس کیم قبول کرد 
و ماشین رو جلوی ساختمونِ پزشکی قانونی نگه داشت 
سوهو کمربندش رو باز کرد : اون کاپتانِ و میخواد نظرِ همه ی افرادشُ بشنوه ، پس‌ با حرفت مخالفت نمیکنه و بهت گوش میده 
و با باز کردنِ در ، از ماشین پیاده شد 
چانیول ابروهاشُ بالا داد : اینم حرفیه ! 
ماشینُ خاموش کرد و با برداشتنِ کتش پیاده شد 
___________
کارتشُ بالا گرفت : از اداره جرم شناسی هستیم 
سوهو : برای بررسی سه جسدِ زنی که به قتل رسیدن و باردار بودن اومدیم 
پزشک سرشُ تکون داد : بله آقای کیم باهام تماس گرفتن و اطلاع دادن ! لطفا همراهم بیاین 
چانیول : ممنونم 
و همراهِ سوهو دنبالِ مرد رفت 
___________________
ملافه های سفید رنگ رو تک تک کنار زد 
پزشک : آزمایشاتِ کامل انجام شده ، هیچ موادِ مخدر و سمی توی خون ، ادرار و معدشون نبود
چانیول دستکش رو دستش کرد و ملافه ی سفید رنگ‌ رو کامل کنار زد 
و بی توجه به حضورِ بقیه لباسِ زن رو بالا داد
سوهو : هی چانیول ! 
چانیول : مرده پسر ! 
و دستشُ روی شکمِ زن کشید 
انگشتش رو داخلِ جای چاقویی که توی شکم فرو شده بود برد
سوهوصورتش رو جمع کرد : چیکار میکنی ؟ 
چانیول در حالی که انگشتشُ داخلِ شکمِ زن میچرخوند به سوهو نگاهی کرد 
چانیول : وقتی از زمانِ مرگ بگذره تمامِ اندام ها از کار میفتن پس هیچی داخلِ بدن کار نمیکنه اما موادِ مایعِ بدن از جاهایی که باز باشن بیرون میزنن  
لبشُ گاز گرفت و دستشُ بیشتر داخل برد : برای همین اگه قاتل چیزی برامون گذاشته باشه باید همین دو رو اطراف ب
با حس کردنِ چیزی وایستاد و حرفش رو نیمه تموم گذاشت 
سوهو : چیزی گذاشته باشه ؟! 
بینِ انگشتش گرفت و بیرون کشیدش 
عقب رفت و به شی یی که توی دستش بود نگاه کرد 
سوهو: کاغذِ ؟؟؟ 
چانیول نگاهِ بی حسی بهش کرد : باریکلا ، خیلی باهوشی ! 
و کاغذلِ توی دستشُ سمتِ سوهو گرفت  
سریع دستکشش رو دستش کرد و کاغذِ خونی و کثیف رو از دستِ چانیول گرفت 
سراغِ جسدِ دومین مقتول رفت و با بردنِ انگشتش داخلِ زخمِ روی شکمش و گشتن کاغذِ دیگه ای پیدا کرد 
پزشک متعجب سمتِ جسدِ سوم رفت و کارِ چانیول رو تکرار کرد و کاغذی بیرون کشید 
پزشک : ای ... اینا
چانیول : قاتل گذاشتشون !
سوهو: برای چی ؟
چانیول : تو خیلی باهوشی سوهو !  
با چشمای گرد سمتِ چانیول برگشت : تو از کجا فهمیدی ؟ اینکه ممکنه چیزی باشه توی ... شکمشون ! 
چانیول : فقط حدس بود ! 
و کاغذ هارو از پزشک و سوهو گرفت 
چانیول : بهتره ببینیم چی توشون نوشته 
سمتِ دکتر برگشت : ممنون و ببخشید که این ساعت مزاحمتون شدیم ! 
پزشک : خواهش میکنم !
دکتر متعجب به سه جسد نگاه کرد : برای خودمم تعجب آور بود ! فکرشم نمیکردیم همچین چیزی تو شکمِ مقتول ها جا بده ! 
چانیول : فقط کافیه خودمونُ جای یه قاتلِ سادیسمی بذاریم
سمتِ در رفت اما چند قدم مونده به در متوقف شد 
سمتِ پزشک برگشت : ببخشید 
نگاهی به جنازه ها کرد : هر سه جنین رو از ... شکمِ مادراشون خارج کردین ؟! 
پزشک سرشُ تکون داد
چانیول : بهتر نبود ... اجازه میدادین وقتی تو شکمِ مادرشون هستن دفن بشن ؟ 
سرشُ تکون داد : امنیتی که لازم داشتن توی شکمِ مادرشون هرچند مُرده اما بود 
پزشک : به ما دستور دادن تا جنین هارو خارج کنیم 
متاسف زمزمه کرد : باید روی جنین ها هم آزمایش انجام میشد 
چانیول سرشُ تکون داد : متوجهم ! 
تعظیمِ کوتاهی کرد : ممنون 
و با قدمای بلند از اتاق بیرون رفت  
_________________ 
زیرِ آب گرفتشون و کامل و با حساسیت تمیزشون کرد 
توی پلاستیکِ دستِ سوهو جا داد و دستکشاشُ در آورد و دست هاشُ شست 
چانیول : بنظرت چی توش نوشته ! 
سوهو نگاهی از توی آیینه بهش انداخت 
سوهو : علتِ قتل ! 
و از دستشویی بیرون رفت 
نیشخندی زد و با دستای خیسش موهاشُ بالا داد 
توی آیینه به خودش نگاه کرد 
چانیول : هی پارک چانیول !
نیشخند زد : تو برای اینجا نیستی ... یادت نره ! 
لباشُ روی هم فشار داد و با سرعت از دستشویی بیرون رفت
__________________________
بکهیون متعجب سمتِ برگه های روی میز رفت و به نوشته های روشون خیره شد  
بکهیون : این ... اینارو از کجا آوردین ؟ 
سوهو یکی از‌کاغذارو برداشت : از توی شکمِ جسدا 
کای صورتشُ جمع کرد : شکمِ اجساد ! 
هونگ هو : چی نوشته ؟ 
چانیول برگه هایی که توی دستش بود رو سمتِ هونگ هو گرفت 
چانیول : " وقتی به اجبار زندگی کنی بهترین هدیه برای تو مرگ میتونه باشه " 
و برگه رو ، روی میز انداخت 
نی هان : یعنی ... اون سه تا دختر
سوهو: شاید به اجباز ازدواج کردن ! قاتل هم به خیالِ خودش باید میکشتشون تا زندگیه راحتی بهشون بده 
لباشُ کج کرد : البته توی اون دنیا ! 
کریس : مرتیکه نفهم !
بکهیون سریع سمتِ چانیول رفت و سه تا برگه ای که متنِ یکی داشتن و کنارِ هم گرفت  
بکهیون : هر سه کاغذ یه متن ! کپی شده ! 
سوهو : اگه کپی نمیشد دست خطش مشخص بود ! 
هونگ هو با زنگ خوردنِ گوشیش سریع پرونده رو روی میز گذاشت و گوشیش رو از توی جیبش بیرون آورد 
هونگ هو : بله آقای پارک ! 
سرشُ تکون داد : بله آوردن کاغذارو ، ممنون از همکاریتون !
دستاش از روی کمرش به پایین سُر خورد : چی ؟ 
نفسِ عمیقی کشید و چشماشُ بست : مگه این چیزی نبود که موقعِ آوردنِ جسد باید بررسی میکردید
اخمی کرد : زحمت کشیدین که الان بررسی کردید ! 
لباشُ گاز گرفت و نفسِ عمیقی کشید : متوجهم ! مرسی خبر دادید ، شبتون بخیر 
قطع کرد و گوشیُ روی میز پرت کرد
هونگ هو : یه مشت احمقُ جمع کردن و تشکیلِ اداره اطلاعات و پزشکی قانونی دادن  
کریس : چیشده کاپتان ؟ 
هونگ هو نگاهی بهشون کرد : بعد از اومدنِ سوهو و چانیول پزشک بیشتر در موردِ جسدا کنجکاو شده و بررسیشون کرده 
نگاهشُ بینِ جمع چرخوند 
نی هان : خب ؟ 
چشماشُ بست : به هر سه تاشون تجاوز شده !
ابروهای چانیول بالا رفت : در این حدشُ فکر نمیکردم
بکهیون به هونگ هو خیره شد : اما مگه این چیزی نبوده که باید همون روزِ اول بررسی میکردن ؟ ! 
هونگ هو : بررسیِ کلی ازشون نخواستن ! فقط خواستن که بررسی بشه آیا مسموم شدن یا نه ؟! اینا هم فقط دستورُ انجام دادم 
چانیول : احمقا
و روی صندلیِ پشتِ میز نشست و به عکسِ جنازه ها که روی مانیتور بود خیره شد
نی هان : یعنی ... با اینکه میدونسته اونا باردارن و جنین چندماهشه بازم اینکارُ کرده و بعد به قتل رسونده ؟  
بکهیون دندوناشُ روی هم فشار داد : میدونسته اینجوری هم مادر و هم جنینُ آزار میده 
مشتشُ محکم روی میز کوبید : حرومزاده ی عوضی 
هونگ هو نفسِ عمیقی کشید : بهتره آروم باشیم ! 
سرشُ تکون داد : عصبانیت فقط‌ آرامش و تمرکزتون رو میگیره !
نگاهشُ به بکهیون داد : همراهِ چانیول و کریس برین سر صحنه های جرم و بررسی کنید ببینید چیزی گیرتون میاد از اینکه قاتل کیه یا نه  
سرشُ چرخوند : سوهو و نی هان برین خونه های مقتولا و با خانوادشون صحبت کنید ! باید بفهمیم واقعا ازدواجشون اجباری بوده یا نه ! 
کریس سرشُ تکون داد : بله چشم ! 
سوهو برگه ی آدرسِ هر سه نفر رو از روی پرونده برداشت و همراهِ نی هان از اتاق بیرون رفت 
از جلش بلند شد و پرونده های روی میز رو برداشت و کنارِ کریس و پشتِ بکهیون از سالن بیرون رفت 
______________________
دوباره انگشتشُ روی زنگ فشار داد و به چشمیِ روی در خیره موند
نی هان کنجکاو به پرده های کشیده شده نگاه کرد : یعنی نیستن ؟
سوهو نگاهشُ چرخوند : هستن ولی باز نمیکنن !
و به موتورِ پارک شده گوشه ی حیاطِ کوچیکِ خونه اشاره کردن 
نی هان شونشُ بالا داد : ممکنه خراب باشه ! 
سهون : بهش دست زدم گرم بود 
دوباره زنگُ فشار داد : یعنی تازه پارک شده 
به در کوبید : یعنی صاحبِ این خونه داخله !
  مشتشُ بالا برد تا دوباره به در بکوبه اما با صدای مردی که از پشتِ سرش اومد متوقف شد 
سرشُ برگردوند 
پیرمرد جلو رفت و با چشمای عصبانی نگاهشون کرد 
پیرمرد : شما اینجا چی میخواین ؟ چیکار دارین ؟ 
هردو قدمی عقب رفتن و تعظیمِ کوتاهی کردن 
سوهو : ببخشید مزاحم شدیم اجوشی 
کارتشُ بیرون آورد : ما از اداره جرم شناسی هستیم 
نی هان لباشُ گاز گرفت : در رابطه با مرگِ دخترتون ! 
پیرمرد که در حالِ باز کردن قفلِ در با دستای لرزونش بود با اومدنِ اسمِ دخترش ، حسِ یخ زدگی کلِ سلول های بدنشُ گرفت 
پیرمرد : دخترم ... دیگه نیست ! دیگه پدر و مادریم نیستن پس از اینجا برید !
سوهو کمی جلو رفت : اما ما باید با شما و همسرتون صحبت کنیم
پیرمرد در خونه رو سریع باز کرد : اما ما نمیخوایم صحبت کنیم  
و درُ محکم توی صورتِ سوهو و نی هان بست 
نی هان : لطفا ! این چه وضعشه !؟
سوهو دستشُ به کمرش زد و برگشت سمتِ خروجی حیاط 
نی هان : هی کجا ؟! 
سوهو: سراغِ نفر بعدی تا راهِ حلی واسه صحبت کردن با این پیرمردِ لجباز پیدا کنم !
______________
نگاهی به تعمیرگاهِ بزرگی که رو به روش بود انداخت 
سوهو : اینجا ... برای نامزدِ دخترِ همون پیرمردِ لجبازِ ! 
نی هان : بنظر میاد پولدار باشه ! 
سوهو دفترچش رو توی جیبِ داخلِ کتش جا داد 
سوهو : به تعمیرگاهش میاد ولی به نامزدش نمیومد ! 
و جلوتر از نی هان سمتِ ساختمونِ تعمیرگاه حرکت کرد
سوهو : کسی اینجا هست ؟! 
و با پا محکم به ماشینِ قراضه کوبید تا صدای بلندی ایجاد کنه 
سوهو : هیییی من با آقای کیم کار دارممم 
چندثانیه بعد درِ اتاقکِ توی گاراژ باز شد و مردِ نسبتا قد بلند و هیکلی بیرون اومد 
نگاهی به سوهو و نی هان کرد : بفرمایید با کی کاردارید؟  
سوهو لبخندی زد : با آقای کیم کار داشتم ! 
مرد سرشُ تکون داد : نیستن ! یک ساعتی میشه که رفتن ! 
نی هان : یکی حرف نمیزنه یکی نیست ! 
سوهو : باشه ممنون ما بعدا مزاحم میشیم ! 
و نگاهی به اتاقک کرد و پشتِ سرِ نی هان از تعمیرگاه بیرون رفت 
__________________
دستکششُ توی دستش کرد و با بالا زدنِ نوارِ زرد رنگِ صحنه جرم از زیرش رد شد و سمتِ گوشه دیوار که بخاطرِ خون زیاد حالا قرمز شده بود رفت
چانیول : اینکه این گوشه از دیوار 
سرشُ چرخوند و به اطراف نگاه کرد 
چانیول : اون ساعت از شب و توی همچین خیابونی بوده یعنی اینکه 
بکهیون : مقتول ، قاتل رو میشناخته ! 
و با کشیدنِ کمی از شلوارش روی پاش کنارِ چانیول نشست
چانیول : اثری از ضربه توی بدنِ مقتول نبود ! 
بکهیون زبونشُ روی لبش کشید : پس یعنی با اختیارِ خودش اومده گوشه ی دیوار
کریس سرشُ بالا گرفت و به چراغِ بالای سرشون نگاه کرد 
کریس : اینجا هم روشن بوده
بکهیون بلند شد و به اطرافش نگاه کرد 
بکهیون : هیچ دوربینی هم این اطراف نیست 
چانیول بلند شد : درواقعِ هست اما  
با دستِ به فروشگاه چندمتر جلوتر اشاره کرد 
چانیول : اما اون شب دوربینش خراب بوده ! 
کریس : پس یعنی هیچی 
چانیول : اما شبای قبلش این دختر همراهِ یه مرد حول و هوشِ همین ساعتا از اینجا رد میشده و چند قدمی دوربین دیگه تصویری ازشون مشخص نمیشد 
کریس : مرد ؟! 
بکهیون کنجکاو نگاهش کرد : کی بوده ؟  
چانیول گوشیش رو از توی جیبش بیرون کشید و بعد از چندثانیه گوشی رو جلوی صورتِ کریس و بکهیون گرفت 
چانیول : کیم بونگ جو! نامزد دخترِ ! 
کریس : نامزدش ؟! 
جلوتر رفت و به عکسِ مرد توی گوشیِ چانیول نگاه کرد 
کریس : من فکر میکردم عروسی کرده ! 
بکهیون دستاشُ به کمرش زد : منم همینطور !
چانیول : چند مدتِ دیگه عروسیشون بوده 
بکهیون : باید با نامزدش حرف بزنیم پس
چانیول : موافقم
نگاهشُ به گوشیش داد : اتفاقا خونش چند کوچه اونور ترِ 
بکهیون : پس بریم ببینیم چجوری بهمون خوش آمد میگه ! 
کریس : من که خیلی کنجکاوم 
برگشت و جلوتر از‌چانیول و کریس سمتِ ماشین رفت
چانیول نیشخندی زد و سرشُ تکون داد
چانیول : من از همتون کنجکاو ترم 
و دنبالِ کریس سمتِ ماشین رفت
________________
ماشینُ کنارِ جدول پارک کرد و به بکهیون و کریس نگاه کرد 
چانیول : این خونشه ! 
نگاهشُ روی ساختمون چرخوند : یعنی خونه ای که قرار بود با نامزدش بیاد اینجا و انگار بعضی وقتا باهم اینجا میموندن 
کریس : انگار خونه نیست ! برقا خاموشه !
بکهیون نگاهی به ساختمون و پرده های کشیده شده انداخت
بکهیون : شاید خوابه ! 
چانیول : تنها چیزی که احتمالشُ نمیدم تو این ساعت 
و با باز کردنِ کمربندش از ماشین‌ پیاده شد
کریس : خواب آخه ؟! 
کمربندشُ باز کرد : خوابم یه احتمالِ ! احتمال داره دیشب نخوابیده باشه و الان خواب باشه 
کریس : فقط پیاده شو 
و با نگاهِ عصبی به بکهیون از ماشین پیاده شد
بکهیون : آدم باید احتمالِ هرچیُ بده
و از ماشین پیاده شد و درِ ماشین رو محکم بست 
چانیول : ماشینِ بابات نیست که اینقدر محکم میکوبی درشُ 
بکهیون نگاهی بهش کرد : هرجور دلم بخواد میبندم 
و با دهن کجی سمتِ ساختمون رفت 
چانیول : بزنم د
کریس : هیسس بیا بریم 
و با گرفتنِ مچِ چانیول پشتِ بکهیون سمتِ ساختمون کشیدش 
بکهیون : من میگم خوابه 
چانیول : ساکت باش فقط 
دستشُ سمتِ زنگ برد اما با دیدنِ صندوقِ پست که پُر بود ابروهاشُ بالا داد 
مسیرِ دستشُ عوض کرد و کاغذارو بیرون کشید
بکهیون : بنظرت میتونیم به نامه هاشم دست بزنیم ؟! 
چانیول : مسلما نه آقا پلیسِ اما  
با دیدنِ اعلامیه قطعِ برق نیشخندی زد : ما فقط قبضاشُ چک میکنیم 
سمتشون برگشت 
چانیول : گفتم بهتون که 
و کاغذ رو سمتِ بکهیون گرفت
چانیول : مهلتِ پرداختش تا سه روز پیش بوده
کریس : پس 
چانیول سرشُ تکون داد : برق قطعِ ! تقریبا دو روزِ
لباشُ تر کرد : یعنی 
با ریز کردنِ چشمِ راستش به کریس نگاه کرد 
چانیول : اهمیتی براش نداشته که قطع بشه یا نشه
دستاشُ مشت کرد : خودشه  
بکهیون : اما این بعد از مرگِ نامزدش اومده و شاید اونقدر عزادار بوده که یادش رفته 
چانیول پوفِ حرصی کشید : اوه بکهیون اینقدر خنگ نباش 
با انگشتِ اشارش روی برگه ی اخطارِ توی دستِ بکهیون ضربه زد  
چانیول : این اخطاریست ! یعنی قبض خیلی زودتر براش اومده 
بکهیون لباشُ تر کرد 
بکهیون : پس
بشکنی زد و انگشتِ اشارش رو سمتِ بکهیون گرفت  
چانیول : براش مهم نبوده !
بکهیون پوفی‌کشید : مسخره بازیا چیه ؟! چرا شرلوک هلمز بازی در میاریم 
انگشتُ محکم روی زنگ فشار داد : از خودش میپرسیم  
چانیول نیشخندی زد و سرشُ پایین انداخت : البته اگه جوابمونُ بده  
___________________
بکهیون و کریس روی کاناپه ی توی نشیمن نشسته بودن و چانیول در حالِ چرخیدن توی اون خونه و بررسی همه ی اشیای اون خونه بود  
و البته که نگا های بونگ جو رو ، روی خودش حس میکرد 
نگاهشُ روی دیوارای خونه که سفیدیشون توی ذوق میزد چرخوند  
درست بالای تخت جای قابِ عکسی بود که در حالِ حاضر فقط سفیدی دیوار تو چشم میخورد 
ابروهاشُ تو هم کشید و بی توجه به صحبتای بک سمتِ بونگ جو برگشت و با انگشت به دیوار اشاره کرد
چانیول : اینجا چیزی بوده ؟! 
بکهیون نفسِ حرصی کشید و به چانیول که وسطِ حرفاش اومده بود نگاه کرد
اما اون بی توجه بهش فقط چشماشُ برای گرفتنِ جواب گرد تر کرد  
بونگ جو نگاهِ بی حسشُ روی دیوار چرخوند
بونگ : قابِ عکسمون بود  
ابروهاش چانیول بالا رفت : آها ... بود 
سمتِ دیوار برگشت و به جای قاب خیره شد  
دستاشُ توی جیبش برد:  خب پس الان کجاست ؟! 
بونگ جودستشُ توی موهاش کشید : بودنِ خاطراتش تو این خونه اذیتم میکرد برای همین انداختمشون دور ! 
چانیول سرشُ تکون داد : درسته متوجهم 
نگاهی به بونگ جو کرد و لبخندِ غمگینی زد : سخته ! 
و دوباره مشغولِ کارِ خودش شد و اجازه داد بکهیون به بازجوییِ حوصله سر برش برسه 
بکهیون چشم غره ی پنهونی به چانیول رفت و سمتِ بونگ جو برگشت
بکهیون : خب رابطتت با نامزدت چطوری بود ؟ 
بونگ جو سرشُ پایین انداخت : م ... من عاشقش بودم 
آب دهنش رو قورت داد : اون ... اون تازه بهم گفته بود که باردارِ
لباشُ گاز گرفت و سعی کرد که گریه نکنه
بونگ جو: بچه ی من تازه قلبش شکل گرفته بود 
کریس نفسِ عصبی کشید
شنیدنِ اینکه بچه ای که هنوز جونِ کامل نگرفته ، کشته شده خونشُ به جوش میاورد
چانیول وقتی نگاهِ بونگ جو رو ، روی خودش دید متاسف سر تکون داد و متقابلا به بونگ جو خیره شد 
بکهیون : با کسی بد نبودین ؟ 
بونگ جو : بد ؟! یعنی چی ؟! 
بکهیون سرشُ تکون داد : کسی که بخواد ازتون انتقام بگیره
چانیول : کسی که اونقدر حرومی باشه که زن و بچت رو یجا بکشه ! و شاید به گریه های بچت توی شکمِ مادرش هم توجه نکرده باشه
بکهیون چشماشُ بست و سعی کرد حرفای چانیول رو تصور نکنه 
از نظرش بهترین موقعیت و گزینه برای انتخاب شغل برای چانیول میتونست پدرِ کلیسا یا پاپ باشه 
اون لعنتی حتی با یه کلمه باعث میشد اشکِ هرکسی در بیاد و بکهیون مطمئن بود کلیساها نیاز به همچین آدمی دارن تا روز به روز به قربانیا و ثروتشون اضافه کنن  
بونگ جو سرشُ تکون داد : کسی رو نمیشناسم
چانیول انگشتِ شستشُ بالا برد : باشه اوکی  
کریس : نامزدتون دوست پسرِ سابقی نداشت ؟ که بخاطرِ شما باهاش بهم زده باشه
سرشُ تکون داد : نه ، بونا خیلی دخترِ آروم و ساکتی بود ! اهلِ دوست پسر نبود
چانیول آروم زمزمه کرد : اگه ساکت و آروم نبود که الان تو سردخونه نبود 
اما مطمئن شد زمزمه ی آرومش توی خونه بپیچه و به گوشِ سه نفرِ دیگه برسه 
بکهیون دستشُ روی پیشونیش کشید 
حس میکرد هر لحظه ممکنه بلند بشه و تمومِ دندونای چانیول مخصوصا دندونای خرگوشیِ سفیدشُ توی دهنش خورد کنه 
بکهیون : چه طوری باهم آشنا شدین ؟ 
بونگ جو گردنشُ محکم به اطرافش کج کرد که صدای تقِ گردنش باعث شد چانیول نیشخندی بزنه و سمتشون برگرده 
بونگ جو : مادربزرگامون دوستای بچگیِ هم بودن و ما هم تقریبا دو سالی میشه که باهم آشنا شده بودیم 
چانیول متعجب و با لبای غنچه شده نگاهش کرد 
چانیول : واوو پس چه زود تصمیم گرفتین که ازدواج کنید 
روی دسته ی کاناپه کنارِ بکهیون نشست و نگاهِ عصبیِ بکهیون روی خودش رو نادیده گرفت  
چانیول : چون تا جایی که میدونم یکسالی هست که نامزدین ! 
بونگ جو نگاهِ جدی به چانیول کرد : برای عشق زمانی نمیشناسم !
چانیول لبخندی زد و مثلِ بونگ جو بهش خیره شد 
چانیول : درسته ! 
بکهیون از جاش بلند شد : ما دیگه میریم 
نگاهی به چانیول کرد : اذیتتون نمیکنیم 
کارتشُ از جیبِ داخلیِ کتش بیرون کشید و سمتِ بونگ جو گرفت 
بکهیون : اگه موردی یادتون اومد حتما بهمون خبر بدید 
بونگ جو با تکون دادنِ تند تندِ سرش بلند شد  
بونگ جو : بعله حتما حتما
چانیول دستشُ گرفت و مثلِ خودِ بونگ جو تند تند سرشُ تکون داد
چانیول : مرسی تشکر تشکر 
و زودتر از بکهیون و کریس از خونه بیرون زد 
با خروجشون تعظیمی کرد و درُ پشتِ سرشون بست
_________________
وقتی کریس بعنوانِ آخرین نفر درِ ماشینُ بست به حرف اومد 
چانیول : قاتل بونگ جوئه !
بکهیون با چشمای گرد نگاهش کرد : چی ؟ 
کریس متحیر سرشُ تکون داد : نه
چانیول نیشخندی زد : میخواین باور کنید یا نکنید ! ولی من میگم قاتل 
به پنجره ای خیره شد که مطمئن بود بونگ جو پشتش وایستاده 
چانیول : بونگ جوئه ! 
بکهیون : قتلا چه ربطی به بونگ جو داره ؟! چون فقط نامزدِ 
چانیول کلافه چرخید و توی صورتِ بکهیون خم شد
چانیول : سادیسم داره ، عصبیِ ، با نامزدش حال نمیکرده ! وقتی بهش گفتم قابِ عکس کجاست نگفت جمع کردم 
سرشُ تکون داد : گفت انداختم دور
صاف نشست و کمربندشُ بست : و هزارتا دلیلِ دیگه میتونم برات بیارم که بونگ جو قاتلِ !
بکهیون : قبول ندارم ! 
چانیول نیشخند زد : اختیارِ مغزت با خودته !
و با روشن کردنِ ماشین و فشارِ دادنِ پاش روی پدالِ گاز با سرعت از خونه بونگ جو فاصله گرفت
___________________
پرونده رو روی میز انداخت که صداش باعث شد همه ی افرادِ تو اتاق از جمله چانیول سمتش برگردن 
بکهیون : هیچ سابقه ای نداره ! 
دست به سینه شد : تمومِ جریمه هاشُ به موقعِ پرداخت کرده 
کریس : چرا قبضِ برقش هنوز پرداخت نشده بود پس ؟! 
چانیول سمتِ میز رفت : چون دیگه احتیاجی نمیدیده ! 
هونگ هو چشماشُ ریز کرد : چی فکر میکنی چانیول ! 
چانیول در حالی که به میز تکیه میداد به عکسِ بونگ جو روی تخته بُرد اشاره کرد 
چانیول : قاتلی که دنبالشیم بونگ‌جوئه ! درست کنارِ گوشمون !
بکهیون : منم گفتم قاتل بونگ جو نیست ! دلایلت مسخرست ! 
چانیول : منم حاضر نیستم بخاطرِ دلایلِ مسخره ی تو و این چرت و پرتا از حرفم برگردم 
هونگ هو نگاهش روی شاگردِ قدیمیش چرخوند 
به توانایی اون پسر شکی نداشت و میدونست چانیول به راحتی نا امیدش نمیکنه  
هونگ هو : چرا بونگ جو ؟ 
چانیول نگاهش کرد : یکی از دلایلش همین که افسر بیون لطف کرد و گفت پرداختِ بموقعِ جریمه هاش !  
نگاهشُ به بکهیون که نیشخند میزد داد
چانیول : افسر بیون اونطوری به من نگاه نکن 
بیشتر به بکهیون نزدیک شد : هیچ آدمِ معمولی ای نیست که یبار دیر پرداخت نکرده باشه جریمشُ 
با انگشت روی قفسه ی سینه بکهیون زد : حتی خودِ تو افسر بیون !
و نگاهشُ از صورتِ خشکِ بک گرفت 
چانیول : وقتی داشت راجبِ قابِ عکس حرف میزد گفت ریختم دور !
چشماشُ ریز کرد : شما عکسای نامزدت که قرارِ باهاش ازدواج کنی رو میریزی دور ؟ یا جمع میکنی ؟!
کریس : جمع میکنیم ؟! 
سوهو سرشُ تکون داد : هیچکدوم ! 
نگاهِ کریس روی سوهو چرخید : هیچکدوم ؟! 
چانیول دستاشُ دو طرف باز کرد : درسته هچکدوم ! نگه میداری چون عاشقشی ، چون قرار بود یه زندگیِ تازه داشته باشین و از دست دادنِ اون سخته و هنوز برات باور نشده 
چشماشُ ریز کرد : شاید یک ماه دیگه زمانش برسه که شما کلِ وسایلشُ جمع کنی 
دست به سینه شد : از طرفی وقتی رفتم اونجا عصبی نشد 
نگاهشُ به سوهو داد :  در حالی که اون پیرمرد عصبی شد ! دقیقا پدرِ همون دختر عصبی شد  
ابروشُ بالا داد : بونگ جو خیلی راحت باهامون صحبت کرد و تا دمِ در بدرقمون کرد 
سوهو: یعنی مطمئنی قاتلِ ؟ 
come on manچانیول نیشخندی زد :  
قیافه ی حق به جانبی گرفت : قاتل بودن از سر و شکلش میباره !
دستشُ دورِ گردنِ سوهو انداخت : باید قیافه ی دیک فراگرفتشُ میدیدی 
سوهو نیشخندی زد : من به حرفِ چانیول شک ندارم 
و سعی کرد به مافوقش ، بیون بکهیون نگاه نکنه  
هونگ هو : پس بیشتر حواستون بهش باشه 
بکهیون : اما 
هونگ ه دستش رو بالا برد تا حرفِ بکهیون رو قطع کنه
هونگ هو : بکهیون اون مظنونِ ، چانیول بهش مظنون شده 
دستاشُ به دو طرفِ بدنش باز کرد : و ما موظفیم تا وقتی که مطمئن نشدیم اون قاتل نیست ولش نکنیم 
و با چشمای آرومش به بکهیون خیره شد 
بکهیون نگاهشُ روی چشمای مصممِ رئیسش چرخوند : چشم  
صدای تیکِ باز شدنِ درِ کشوییِ سالن باعث شد همشون سمتِ نی هان برگردن 
نی هان پله های ورودی رو سریع پایین رفت : یه چیزی دارم 
سوهو : چی ؟ 
نی هان لباشُ تر کرد : یه مقتولِ دیگه داریم 
کریس با صورتِ جمع شده زمزمه کرد : چهارمی ؟ 
نی هان سرشُ تکون داد : دیشب 
نگاهشُ به هونگ ‌هو داد : دیشب توی ماشینش کشته شده ! 
سوهو متعجب زمزمه کرد : ماشینش ؟ اما این قاتلِ که 
نی هان : درسته جای خلوت و پیاده میکشته قربانیاشُ اما اینم ماشین و جای خلوت بوده و 
سمتِ مانیتور برگشت و با زدنِ دکمه روشنِ کنترل عکس روی صفحه بزرگِ ال سی دی مشخص شد
نی هان : ولی روشِ قتل همونه ! یکم با جزئیاتِ بیشتر !  
چانیول تکیشُ از میز گرفت و با لب های باز مونده و چشمای شوکه جلو رفت  
چانیول : این که تیکه و پاره شده
نی هان سرشُ تکون داد و به چانیول خیره شد : اما باردار بوده و ۲۳ سالشه و اینکه 
به جمع نگاه کرد : اولین جاهایی که چاقو خورده قلب و شکمش بوده 
چانیول دندوناشُ روی هم فشار داد تا داد نکشه
چانیول : اون حرومزاده این دخترُ با حیوون اشتباه گرفته ؟ 
دندوناش روی هم اجازه داد و پلکاش بخاطرِ تیکِ عصبی پرش پیدا کرده بود 
چانیول : آدم حتی دلش نمیاد با یه حیوون اینکارُ کنه  
دخترِ توی عکس مثلِ گوشتای لاش شده توی قصابی یا سردخونه نگه داری از گوشت شده بود  
رونِ پاهاش بخاطرِ فشارِ زیادِ چاقو پاره و استخونِ رونِ پاهاش به خوبی مشخص بود  
گلوی بریده شده که خونش تمومِ لباسش و بدنش رو سرخ کرده بود 
خط خوردگیای صورتش به خوبی مشخص بود چقدر طولانی و زجر آورد بودن  
بریده شدنِ بالای دو سینش که به خوبی رگ ها و غده های داخلِ سینه رو نشون میدادن 
چانیول : اون آشغال 
برگشت تا سمتِ در بره اما کریس محکم بازوش رو گرفت 
کریس : چانیول آروم ، تو مطمئن 
چانیول سمتش برگشت و توی صورتش داد زد : مطمئنم خودِ عوضیشِ ، جزاون حرومزاده کی میخواد باشه آخه ؟! 
بازوشُ محکم از بینِ دستای کریس بیرون کشید
چانیول : کی جز اون حرومی که بچه ی خودش رو هم کشته میتونه همچین بلایی سرِ یه زنِ دیگه بیاره ؟!  
هونگ هو سمتش رفت : باشه چانیول
سرشُ تکون داد : اما باید آروم باشی تا مطمئن بشیم ، اون فعلا فقط یه مضنونه و ما مدرکی علیهش نداریم !  
دستِ بکهیون روی بازوش نشست : باید صبر کنیم ت 
نگاهِ پر از خشم و نفرتشُ توی صورتِ بکهیون چرخوند 
چانیول : تو یکی به من دست نزن عوضی 
و بدونِ توجه به صورتِ مبهوتِ بک بازوشُ کشید و از بینشون رد شد 
به میز تکیه داد و دستشُ توی موهاش کشید
نی هان مردد زمزمه کرد : اما این همه چی نیست ! 
نگاهِ همشون سمتِ نی هان برگشت 
نی هان : یه دخترِ 6 ساله تو ماشین بوده !
بکهیون جوری که انگار متوجه نشده باشه نگاهش کرد : چی ؟ 
چانیول چشماشُ ریز کرد و کمرشُ از میز فاصله داد : میخوای بگی که ... اون شاهدِ همه چی بوده ؟ 
نی هان سرشُ تکون داد : ندیده ولی صدای قاتلُ شنیده و میگه که بوی عجیبی میداده 
بکهیون پلکی زد : یعنی چی که ندیده ؟! 
نی هان عکسِ دخترُ روی مانیتور آورد : چند وقت پیش تصادف داشته و تازه از بیمارستان مرخص شده بود ! بخاطرِ ضربه ای که توی تصادف به سرش خورده بوده بیناییشُ موقت از دست داده ! برای همین ندیدتش 
سوهو لباشُ گاز گرفت : یه بچه ی شیش ساله ی نابینا ... زمانی که مادرش 
نی هان تند سرشُ تکون داد : نه ، اون زمانُ متوجه نشده ! یعنی انگار مادرش قاتلُ میشناخته بخاطرِ همین میگه مادرش هدفونشُ روی گوشش گذاشته و گفته پشتِ صندلی مخفی بشه و بیرون نیاد آخرم فقط صدای قاتلُ شنیده و صدای مادرشُ نشنیده و دوباره هدفونشُ گذاشته تا وقتی امداد رسیده و آوردنش بیرون 
چانیول نفسِ عمیقی کشید : میخوام بچه رو ببینم 
نی هان : اما 
هونگ هو ضربه ی آرومی به بازوش زد : همراهِ سوهو  
چانیول سرشُ تکون داد و کتشُ برداشت 
چانیول : اما 
سرجاش وایستاد و سمتِ نی هان برگشت 
چانیول : گفتی احتمالا اون زن قاتلُ میشناخته 
نی هان سرشُ تکون داد : درسته ! 
چانیول : سعی کن صدرصدِ لیستِ کسایی که میشناخته رو برام در بیاری ، ریز و درشت و وقتی چیزی متوجه شدی بهم خبر بده 
نی هان سرشُ تکون داد : باشه   
چانیول با نگاهی که به سوهو انداخت اونُ دنبالِ خودش کشید و از سالن بیرون زد

• Criminal Minds 🩸Where stories live. Discover now