╒══════════════════════════╕
⤳ Season 10 ∗ EPISODE 6⤳ Name: Over
⤳ Full 133
╘══════════════════════════╛
سنگ ریزهای که جلو پاش بود رو با ضربه ی محکمی به کنار پرت کرد. نگاهش رو از صفحه ی گوشی گرفت و توی جیب شلوارش گذاشتش. فکرش درگیر بود و ذهنش آشوب.
سرش رو بالا گرفت و نگاهش روی آسمان پر سر و صدا چرخید؛ رعد و برقی که آسمان رو، روشن میکرد خبر از بارون شدیدی میداد که بکهیون در حال حاضر علاقه ای بهش نداشت.
تکونی خورد و نگاهش رو به انتهای خیابون کم عرض داد.نیم ساعت گذشته بود و اما هنوزم نتونسته بود جواب سوال توی ذهنش رو بده. ندونستن این که چرا چانیول خواسته بیرون از خونه همدیگه رو ببینن، داشت کلافه و کم کم عصبیش میکرد.
با افتادن نوری روی صورتش، سرش رو برگردوند و نگاهش رو، روی کادیلاک چانیول که سمتش میومد چرخوند؛ با گرفتن تکیه ش از دیوار، صاف ایستاد و افتادن اولین قطره ی بارون جلوی پاش باعث شد سرش رو پایین بندازه و زمینی که به آرومی خیس میشد رو نگاه کنه؛ فقط چند ثانیه فرصت داشت تا خودش رو از خیس شدن و نابود شدن مدارک توی کیف پولش، نجات بده.
با ایستادن ماشین مقابلش، با قدم بلند جلو رفت و همزمان با نشستنش داخل ماشین، بارون شدت گرفت و قطره های درشتش خودشون رو محکم روی شیشه ی ماشین کوبیدن.
چانیول: خیلی منتظر موندی نه؟
سر تکون داد و با تکیه دادن به صندلی نگاهش رو از بارون گرفت: نه، پنج دقیقه پیش رسیدم.
مرد نشسته پشت فرمون بدون جوابی، راه افتاد و وارد خیابون اصلی شد. خوب میدونست که الان بکهیون ذهن خیلی درگیری داره اما سکوت کرده تا خودش اولین نفری باشه که به حرف میاد و میگه چرا خواسته که ببینتش.
با رد شدن از خروجی و رفتن به سمت بیرون شهر، بکهیون بلاخره نگاهش رو از اطراف گرفت و به دوست پسرش نگاه کرد.
بکهیون: تو هنوز حالت خوب نشده، اینقدر این ور و اون ور راه نیفت.
دستش رو جلو برد و با بالا زدن تیشرت چانیول، دست روی بانداژ چسبی روی شکمش کشید: عوضش کردی؟
چانیول سر تکون داد: صبح عوض کردم.
بکهیون: داروخانه نگه دار، باید بانداژ جدید بذاری.
با سر به کیف چرمی روی صندلی عقب اشاره کرد: آوردم، عوض میکنم.
دستش رو، روی دست بکهیون گذاشت و نوازشش کرد: جای خوبی داریم میریم؛ احتمالا شب رو اونجا بمونیم.
بکهیون: اگر حالت بد بشه چی؟
نیم نگاهی بهش انداخت: تو هستی.
YOU ARE READING
• Criminal Minds 🩸
Fanfiction🍁 Criminal Minds 🌓 🍁 Romance • Action • Crime • Mystery • Detective • Smut • Happy end ✨ 🍁 Chanbaek • Krisho 🍁 Writer: El ( Elnaz_CH ) 👤 🍁 Editor: Luira ( Eli ) توضیح ♦️✨ چانبک و کریسهو! مرکزِ جرم شناسیِ کره جنوبی؛ NCI !! چهار مامور و دو را...