هاااااای هویجااا🥕🥕(به قول یکی از هویجا:ازون هویجایی ک زیاد تو یخچال میمونن نرم میشن شبیه دیک میشن😂)
چ میکنین با تعطیلی هااااا؟؟
راسی پارت ک تموم شد نرین بیرون اخر پارت چالش گذاشتیم💥💥
کامنت یادتون نره👻
-:الوو؟؟ الو؟؟؟رایانننن؟لو ؟؟؟ چی شدددد؟؟؟
قلبم تند تند توی دهنم میزد.... نکنه گرفتنشون؟ اخه چجوری؟؟؟؟
-:توروخدا یکی جواب بده
لویی:اگه جواب بدم حاضری در ازاش چکار کنی؟
-:حاضرم تا اخر عمرم برات.... وادفاک لویی تو اونجایی عیح سکته ام دادی
پووووف نزدیک بود یه چیزی بگم که هم خودمو هم لویی شیو شیماا.... باید کمتر پورن ببینم
-:لو؟
لویی:جانم؟
-:تو شیو میکنی؟
لویی:............وقتی اونجوری با احساس صدام کردی حالا فکر کردم چی میخوای بگی....ولی میدونی چیه تو هری ای!!همین چیزات دوست داشتنیت میکنه.... و در جوابت باید بگم نه
-:من دوست داشتنی ام؟؟وایسا منظورت از نه چیه؟ الان اون پایین جنگله مگه نه؟؟؟وای من طاقت دیدنشو ندارم.....
لویی:........مگه میخواستی ببینی؟
-:وسوسدستسدسوساسهسد نه نه منظورم این بود که.....
صدای خنده لویی توی گوشم پیچید و دیگه نمیتونستم جملمو کامل کنم.... اگه ثور و اون روح مزخرف موفق شن که لویی رو پیدا کنن دیگه هیچ وقت نمیتونم صداشو حس کنم...... و فقط تصورش کافیه ک بخوام برم خودمو به عمو جانی تقدیم کنم
لویی:نه
-:هااان؟نرم خودمو به عمو جانی تقدیم کنم؟؟
لویی:هریییی چی داری میگی چرا باید خودتو به عمو جانی که اصلا نمیدونم کی هس تقدیم کنی..... من در جواب حرفت ک گفتی اونجا جنگله گفتم نه چون من یه روحممم یه روح فاکییی
دستمو روی لپای داغم گذاشتم.وااااااای خداااااا چرا من اینقد جلوش سوتی میدمممم
-:یعنی اگ ریشاتو هم بزنی دیگ در نمیاد؟
لویی:چرا اگه اراده کنم در..... هرییی ما حرف مهم تر از اینا نداریم که بزنیمم؟؟؟!!! ناموسا من الان زنگ زدم که راجع به ریش و پشمم که میتونم افریقایی ببافمشون یا نه صحبت کنم؟؟؟
YOU ARE READING
12 (l.s)(z.m) -Complete-
Fanfiction۴ تا جوجه دانشجو که تنها دغدغه ی زندگیشون نمره ی دانشگاس و فکر میکنن تمام دنیا دور خودشون میچرخه و تنها چیزی که بهش فک می کنن اینه که کرم بعدیشونو کجا بریزن. غافل از اینکه یه اتفاق عجیب انتظارشونو میکشه ! یه اتفاق عجیب؟ شایدم یه موجود عجیب! موجودی...