●34

3.5K 782 798
                                    

هنوز کامپیوترو خاموش نکرده بودم که در با صدای بدی باز شد .

می : آقای رین- هری !!!

سریع تو کامپیوتر یه صفحه ی جدید باز کردم و دستامو بردم پشت سرم . سیخ وایسادم و خنده ی خجالت زده ای سر دادم : اِهه ه ه سلام من ...عاممم-

می : اینجا چخبره ؟؟؟ رینولدز اصلا رو کامپیوترا نظارت داری ؟؟ امیدوارم جوابی واسه چیزی که داره پلی میشه و اسباب مسخره بازی دانشجوها شده داشته باشی !!!

رایان چهره ی متعجبی به خودش گرفت و با هر دو دست کوبید تو صورتش : خاک عالم خانم مدییییر ...اتفاقی افتاده ؟؟ من که به هر حال خبر ندارم هری پای کامپیوتره ...هری چی کار کردی تو ؟؟؟؟؟

- : چی ؟؟ م-من-

می : هری ساکت !! رینولدز فک کردم تو باید مسئول باشی

به سمتمون قدم تند کرد و فیلمی که داشت پخش میشد رو متوقف کرد : من هنوز منتظر توضیحم رینولدز !!!

رایان : اول بهم بگو هوموفوبیکی یا نه که بدونم دارم با چجور ادمی حرف میزنم !!

می : خدای من-

رایان : چیهههه خوب ؟؟؟ چرا اونجوری نگام می کنی اخه ؟؟ میخوام بدونم با گی پورن مشکل داری ؟؟ از گیا بدت میاد که اینجوری پریود اعصاب شدی دیگه خواهر !!

-: لو- ر-رای- رینولدز !!!!!!

رایان : جانم ؟؟

مدیر نفس نفس میزد و به طور محسوسی قفسه ی سینه اش بالا و پایین میشد : رایان .... من نمیدونم چت شده ولی اگه ادامه بدی خودتو تو دردسر میندازی ...خودتم خوب میدونی پخش این فیلمای غیر اخلاقی مجاز نیست و برامون مسئولیت داره ... تمام دانشجوهای این دانشگاه برام مثل تام میمونن پس فک نکنم دلم بخواد همچین کسی مشاورشون باشه !!

رایان که تا اون لحظه عین بچه های تخس اخم کرده بود و در حالی که صندلی چرخداری که روش نشسته بود رو میچرخوند پوست لبشو میجویید از حرکت وایساد و به مدیر اشاره کرد : اهان همین تام ... چطور وقتی برادرزاده ات گیه با گیا مشکل داری ؟؟؟؟ تازه داری سر دوس پسر تام داد میزنی ؟؟ خدای من این دیگه-

اولین جملشو هنوز تموم نکرده بود که سمت رایان هجوم بردم که بیشتر از این نرینه ولی یه لحظه بعد پام به پایه ی میز گیر کرده بود و رو هوا بودم . وقتی به خودم اومدم خانم مدیر رو میز رایان و منم رو مدیر پهن شده بودم !!

رایان : هدددد شااااات !!! باهاهاها

بدون توجه به قهقهه های رایان خودمو جمع و جور کردم و از رو میز بلند شدم : عا- خا-خانم مدیر ... ی-یه لحظه ...

ولی اونطور که به نظر میرسید دیگه منتظر توضیح نبود . سریع کت دامنشو صاف کرد و گوش رایانو محکم گرفت .

12 (l.s)(z.m) -Complete-Where stories live. Discover now