●8

4.6K 902 397
                                    

باید یه نشونه ای باشه...ولی چی؟ کفش؟ انگشتر؟گوشی؟ لباس؟ آرهههه لباسسسس!!!. وقتی اوند تو اتاق بلیزشو در اورد و اتداخت همین دور و ورا...یکم بگردم پیدا میشه...البته امیدوارم

بعد از دوساعت زیر و رو کردن کل اتاق تنها نشونه ای که تونستم ازش پیدا کنم تخت نامرتب و یه پوست موز پشت پرده بود که هیچ کدوم نشونه ی خوبی نیستن.به خاطر فکر زیاد شقیقه هام درد میکرد و حسابی خسته بودم پس خودمو روی تخت انداختمو و چشمام خود به خود بسته شد

***

با پیچیدن صدای oh na na na احساس میکردم یکی داره با پتک میکوبه تو سرم. به سختی چشمامو باز کردم...کدوم دیوثی واسه این موقع شب الارم تنظیم کرده؟؟به سختی گوشیمو خاموش کردم و تقویمو چک کردم

چییییییییی یه ساعت دیگه با پولدار ترین دختر دانشگاه توی رستوران اون سر قرار دارممممم باید مخشو بزنم تا راضی شه چهار ماه اجاره عقب افتاده خونمو بده!!

اولین پیرهنی که دستم اومد که از شانسم یه پیرهن سفید با گلای قرمز بود با شلوار جذب مشکیم پوشیدم و چون حوصله شونه کردن موهامو نداشتم یه کلاه گنده پوشیدم.و خودمو بو کردم...اشکال نداره مرد باید بوی عرق بده بوی گل و یاس و سنبل مال بچه سوسول هاست....سعی کردم خودمو با این افکار راضی کنم اما دیدم خودمم نمیتونم بوی خودمو تحمل کنم چه برسه به اون دختره پس نصف شیشه عطرو رو خودم خالی کردم و باسرعت از خونه زدم بیرون

از همون اول از اتوبان رفتم.درسته راهم دورتر میشه اما دست کم توی ترافیکای عصر لندن گیر نمیکنم.

نصف راهو رفته بودم که صدای زنگ گوشیم بلند شد و با کلی بشین پاشو و مصیبت موفق شدم از توی جیب تنگم بکشمش بیرون که همون لحظه از دستم سر خورد افتاد زیر صندلی.اه ریدمممم تو این زندگی

خواستم بیخیالش شم اما قرار بود نتیجه آهنگی که توی استودیو نوشتیم رو تلفنی بهم بگن.اتوبان خلوته پس میتونم سریع برش دارم

فرمونو با یه دست گرفتم و تا کمر خم شدم
+:(چکار میکنی احمقققققق؟)با شنیدن یه صدای نا آشنا سریع بلند شدم که کلم محکم به فرمون خورد و در حالی که پس کلمو میمالیدم از اون زیر اومدم بالا ....این...... این همون پسر صبحیه هس که الان رو من خم شده و در حالی که زیر لب بد و بیراه میگه فرمونو گرفته و بهم چشم غره میره؟؟

صدای جیغم با صدای وحشتناک بوق کامیونی که از روبه رو میوند یکی شد.پسره بیشتر روم خم شد تا تسلط بیشتری روی جاده داشته باشه و همین باعث شد وزنش روی پام که روی پدال ترمز بود بیوفته و به پدال ترمز فشار بیاد.

ماشین به صدای وحشتناکی شروع به چرخیدن دور خودش کرد و از جاده خارج شد و به طرز وحشتناکی به یه درخت برخورد کرد که باعث شد محکم به جلو پرت شم ولی چون اون پسره روی من بود با سر نرفتم توی شیشه.

12 (l.s)(z.m) -Complete-Where stories live. Discover now