alone (part4)

1K 225 181
                                    

+ام..امکان نداره!
هر سه نفر هنوز به مانیتور تلویزیون نگاه میکردند لویی به کابینت کنار یخچال تکیه زده بود و زین همچنان داشت با دقت به عکس هواپیما نگاه میکرد
لویی سعی کرد از استرسش کم کنه پس تصمیم گرفت سوالشو بپرسه و یکم مزه بریزه و اون فضای دارک رو کمی روشن کنه:

-شوخیت گرفته؟چی امکان نداره ؟

سعی کرد لبخند بزنه اما تلاشش بی نتیجه موند انگار داشت با تمسخر حرف میزد که باعث شد دنیل به طرفش برگرده
زین از پشت دنیل اروم زمزمه کرد تا لویی پشیمون بشه که کار درستی انجام نداده:
+لویی الان وقتش نیست!..

لویی شونه ای بالا انداخت و گفت:

-این اصلا معنی نمیده خب دنیل د حرف بزن دیگه از کنجکاوی تلف شدم!

زین اروم لویی رو از کابینت جدا کرد واز پشت لویی رفت سمت شیر آب تا برای دنیل تو لیوان آب بریزه صدای شیر آب پیچید بین سکوت اون سه نفر و بلاخره دنیل حرف زد زین نمیدونست حدس بزنه که دلیل لکنت گرفتن زبان دنیل چی میتونه باشه:

+خ..خب اون هواپیمای نظامی آمریکا بود دیگه..

لویی یکی از ابروشو بالا داد و با کنجکاوی و قیافه مرموز به دنیل دقت کرد:
-اهان پس دلیل لکنت زبان گرفتنت بخاطر اینه؟

زین اخم کرد و دنیل رو نشوند رو صندلی و گفت:

+ما قرار نیست دنیل رو بازجویی کنیم لویی! پس برو و اون پلاستیک رو بیار تا باهم غذا بخوریم

لویی لبخند عصبی زد خوب میدونست که قراره تیک عصبی پلکش شروع بشه:

-چشم مامان!

دنیل دستاشو مشت کرده بود و نقطه ای وسط میز نگاه میکرد انگار مغز دنیل هم همراه با هواپیما منفجر شده بود
لویی پلاستیک رو گذاشت رو میز و خیلی خشن صندلی رو عقب کشید و روش نشست:

-خب کوفت کنیم حالا یا نه؟

زین که دیگه از دست لویی عصبی شده بود یکی زد پشت گردن لویی و داد لویی رو از روی درد درآورد:

-اخخخ چرا میزنی!؟..

زین با سر دنیل رو اشاره کرد و با چشماش علامت داد که یکم با ادب تر حرف بزنه:
-خب باشهههه من معذرت میخام

دنیل یکی یکی غذاها رو از پلاستک درمیاورد و جلوی زین و لویی میذاشت:

+زین سخت نگیر دیگه من که رئیس جمهور نیستم

لویی دوباره با قیافه ای که شک و مرموزیت ازش بیداد میکرد پرید وسط حرفش:

-از کجا معلوم هاننن؟ شاید اوباما باشی ماسک گذاشتییی

زین دیگه نتونست تحمل کنه دستی،دستی داشت آبروش پیش دوستش به وسیله لویی از بین میرفت اینبار گوش لویی رو گرفت و کشید:
+بار آخرت باشه با دنیلللل بد حرف میزنییی!

SHOTGUN {Z.M} [completed]Where stories live. Discover now