without me (part 57)

337 67 616
                                    

مامور مخفی کاخ سفید گمشده؟!؟

لیام با چهره ای توهم رفته به میز نزدیک شد و کاغذ رو بین انگشتاش گرفت و جلوی جیمز ،روی مبل نشست:

وایسا ببینم! این همونی نیست که اومد سراغ زین؟!

جیمز اخم شدیدی کرد و سریع گفت:

فالگوش وایستاده بودی؟!

لیام سکوت کرد و هیچ اهمیتی به جیمز نداد.جیمز با نگاه آتشینش نفس عمیقی کشید و به مبل تکیه داد.تو فکر عمیقی فرو رفت.هیچ اطلاعات شخصی از مامور گمشده نداشتن تنها راه حلی که به ذهنش رسید این بود.با اخم فریاد زد:

زین!

لیام ناگهان با نگاه عجیبی به جیمز گفت:

داری چه غلطی میکنی؟!؟

زین با چهره ای رنگ پریده در اتاق رو باز کرد.لباس هاش بهم ریخته بود و موهای چتری بلندش روی صورتش ریخته بود.با لکنت گفت:

کسی منو صدا کرد؟

لیام به جیمز چشم غره رفت و روبه زین گفت:

بیا کنار من بشین!

زین یک نگاه عجیبی به اطرافش انداخت.دیوید با نیشخند و دست به سینه به زین خیره بود.با عجله کنار لیام نشست و خودش رو به لیام چسبوند.دل شوره عجیبی داشت.انگار یک مشکل جدید تو راه بود.جیمز با سر به لیام فهموند کاغذ رو به زین بده.زین که متوجه عکس روی کاغذ شد،رنگ صورتش پیش از پیش پرید و با لکنت گفت:

دن..دنی..

ناگهان یادش افتاد که جیمز بهش دستور داده بود جلوی لیام سکوت کنه.با وحشت به عکس خیره شد و سکوت کرد‌.جیمز موهاش رو از روی سردرگمی کشید و ناله سر داد.
دیوید به جای جیمز توضیح داد:

زین،اشکال نداره که حرف بزنی ! هر اطلاعاتی که از این مرد داری رو بهمون بگو!

ناگهان نیشخندی زد و با چهره غیرقابل خوندن گفت:

لطفا!

اون اصلا لحن خواهشانه نداشت.دیوید کاملا داشت بهش دستور میداد.
زین آب دهنش رو قورت داد.سه جفت چشم مستقیما بهش خیره شده بودن.دقیقا چی رو باید میگفت؟
جیمز ناگهان با عصبانیت داد زد:

مگه نشنیدی چی گفت؟همه چیز رو بگو!

لیام کاغذ رو بین دستاش مچاله کرد با رگ گردنی که شدت منقبض شده بود از جاش بلند شد:

چی زر زدی؟!

در عرض چندثانیه همه چیز بهم ریخت.زین اخم کرد و بلند گفت:

بس کنید!چرا نمیتونیم عین یک انسان عادی باخودمون رفتار کنیم!

همگی با تعجب به روی عصبی زین خیره شدن.زین با عصبانیت داد زد:

SHOTGUN {Z.M} [completed]Where stories live. Discover now