PART 46

285 96 134
                                    


يونگي با حوصله و در سكوت خون رو از صورت جيمين پاك كرد و بعد از رسيدگي به زخم گوشه لبش عقب كشيد.

-خوبي؟ مسكن ميخواي؟

جيمين سرش رو به نشونه نه تكون داد و با انگشتاش ور رفت. حس خفگي ميكرد و بغض گلوش رو مسدود كرده بود. به ارومي از جا بلند شد و درحالي كه به طرف تراس ميرفت زمزمه كرد:
ميرم يكم هوا بخورم.

و يونگي رو تنها گذاشت.
بعد از گذشت چند دقيقه يونگي وارد تراس شد و درحالي كه روبه روي جيمين مينشست، قوطي آبجوي خنكي رو روبه روش گذاشت و لبخندي زد.
يونگي سعي كرد با صحبت هاي متفرقه حواس جيمين رو پرت كنه.

اما جيمين در سكوت كمي از آبجوش نوشيد و آهي كشيد. يونگي با اخم گفت:
براي چي اينقدر ناراحتي؟!

جيمين با لباي لرزوني گفت:
نميخواستم شبت رو خراب كنم...
بخاطر من نتونستي عشق اولت رو ببيني.

يونگي با چشماي جمع شده اي گفت:
الان كل ناراحتيت بخاطر اينكه من عشق اولم رو نديدم؟
همين؟

جيمين با لباي جلو اومده سرش رو به نشونه تاييد تكون داد و بغضش رو به سختي قورت داد. دلش ميخواست يونگي رو خوشحال كنه و از طرفي بايد رقيبش رو ميديد، هرچند كه تنها كسي كه اين وسط هيچ جايي نداشت خودش بود.

يونگي خنده اي كرد و با تاسف سري تكون داد.
بعد از چند ثانيه جدي شد و با لحن آرومي گفت:
شبم رو خراب نكردي جيمين.
كاري كه اونجا كردي برام خيلي باارزش بود.

جيمين با چشماي اشكي به يونگي خيره شد و با صداي گرفته اي گفت:
ولي نتونستي عشقت رو...

يونگي چشماشو تو كاسه چرخوند گفت:
تو چه گيري دادي به عشق اول من اخه جيمين!

جيمين با بغض گفت:
ولي خيلي دوستش داري، ميخواستم يكاري كنم خوشحال بشي...

يونگي مكثي كرد و كمي از آبجوش نوشيد.
-اگر بهت بگم كه ديدمش، بيخيال ميشي؟!

جيمين با چشماي گرد گفت:
چي؟؟؟؟ ديديش؟؟؟ كِييي؟ كييي بود؟
همون دختره بود كه داشتي باهاش حرف ميزدي؟ اسمش هانا بود، درسته؟

يونگي لبخندي زد و گفت:
اصلا نياز به دورهمي امشب نبود كه بخوام ببينمش! هميشه ميبينمش، و اينكه نه هانا نبود.

جيمين با ناباوري به يونگي خيره شد و لباشو محكم روهم فشار داد تا بغضش نتركه. تموم شد، هيچ شانسي براي بدست اوردن يونگي نداشت.

-باز بغض كردي كه!!!

جيمين به سرعت چشماي اشكيش رو پاك كرد و كمي از آبجوش نوشيد و نگاهش رو از يونگي گرفت.

Unexpected Love |Yoonmin|Where stories live. Discover now