PART 11

885 118 81
                                    




جیمین به محض رسیدنش به خونه نشسته بود پای لپ‌تاپ و تو سایت‌های مختلف دنبال یادگیری سکس گی بود. استرس داشت و کم کم داشت پشیمون میشد.

مدام فکرهای مختلفی به ذهنش میرسید که امشب نره و بعد هم به یونگی بگه که کل ماجرا یه جرات و حقیقت مسخره بوده.

دیگه نزدیک های عصر بود که لپ‌تاپش رو بست وعصرونه‌ای خورد و به سمت حمام رفت.

حسابی خودش رو تمیز و مرتب کرد و لباسای مورد نظرش رو تنش کرد و نگاهی به ساعت انداخت.

استرس داشت، نشستنش تو اتاق داشت دیوونش میکرد. معدش یه جوری بود و تهوع داشت. مدام داشت به خودش دلداری میداد که باتم شدنش باعث نمیشه که مردونگیش از بین بره و سعی میکرد به لذتی که قراره تجربه کنه فکر کنه.

مدام حرفای کسایی که تو اینترنت خونده بود رو با خودش مرور میکرد.

یه سری ها میگفتن درد داره و خیلی اذیت شدن یا حتی خونریزی کردن، یه سری ها هم میگفتن که پارتنرشون خیلی مراقبشون بوده و جز اولش درد دیگه‌ای احساس نکردن.

جیمین دیگه نمیتونست تحمل کنه برای همین از خونه زد بیرون و به طرف خونه‌ی یونگی به راه افتاد. اگر یکم بیشتر فکر و خیال میکرد کلا بیخیال میشد.

--------------------------------------
🔞🔞اين پارت اسماته، اگر حساسيد تا اخر پارت رو نخونيد🔞🔞

به خاطر ترافیک حدود ۹:۳۰ شب رسید. خوب بود خیلی هم زود نیمده بود.

ماشین رو پارک کرد و با استرس نگاهی به خونه‌ی یونگی انداخت، لبش رو گاز گرفت رو نفسش رو با کلافگی بیرون داد و در زد.

به ثانیه نکشید که در باز شد و چهره‌ی یونگی نمایان شد.

یونگی لبخند محوی زد و بدون حرف رفت کنار تا جیمین وارد بشه.

-بشین.چیزی میخوری برات بیارم؟ گرسنت نیست؟

جیمین که با زور صداش در میومد با صدای آرومی گفت:

+عصرونه خوردم سیرم.

یونگی سری تکون داد و بدون حرف روی تشک، کنار جیمین نشست و سرش رو پایین انداخت.

خودش هم مضطرب بود و از رنگ پریده‌ی جیمین مشخص بود که وضع اون بدتر از خودشه.

یونگی نفس عمیقی کشید و به جیمین نزدیکتر شد. باید کنترل رو بدست میگرفت و اون روی خودش رو به جیمین نشون میداد.

Unexpected Love |Yoonmin|Where stories live. Discover now