❤️‍🔥57. آغوش امن🫂

Start from the beginning
                                    

_اینطوری التماس نکن لعنتی!
میدونست چطور کاری کنه که من وا بدم!
دو زانو نشست و روی عضوم خم شد، درحالیکه با دستش عقب و جلو میکرد، لبشو روی پوست دیکم می‌کشید.
مدام روی بالز‌هام زبون می‌کشید و با گرمای دهنش، دیوونه‌ام می‌کرد.
_آههه...تهیونگا...
چندثانیه بعد عقب رفت و گفت: حالا خوب خیسه...میخوامت جونگکوکا!
جلو اومد و زبونشو روی نیپلم کشید و محکم با لبش نوکشو فشار داد.
_لطفا جونگکوکا! میخوام به فاکم بدی... خواهش میکنم...
و بیشتر نیپل و قفسه سینه‌امو لیس زد!
فورا انداختمش روی تخت و روی زانوهام تکیه زدم.
توی چشم‌های خمارش نگاه کردم و عصبی گفتم:
_مگه نگفتم التماس نکن؟!
زخمم کمی درد گرفت، اما از اونجایی که کلی ‌بی‌حسی زده بودم و دارو خورده بودم، ناراحتی خاصی احساس نکردم.
لبه‌های باسنشو محکم از هم فاصله دادم و سر دیکمو روی ورودی تنگش گذاشتم و آروم فشار دادم. نمیخواستم اذیت بشه، ولی میدونستم از قصد اونطوری التماس میکنه تا منو روانی کنه!
_آهه...
عضومو تا آخر فرو کردم و اسپنکی به باسنش زدم.
_شل کن دکتر کیم!
باسنشو زیر دست‌هام فشار دادم و اولین ضربه‌ خشنمو زدم؛ ورودیش همیشه تنگ و داغ، عضومو توی خودش می‌کشید.

_آههه...
بخاطر زخمم نمیتونستم خیلی حرکت کنم، اما نمیتونستم هم درمقابل اندام‌ تهیونگ مقاومتی کنم!
کمی بعد، ناله‌ای کرد و ارضا شد، اما هنوز کمرشو قوس داده بود و روی زانوهاش آه می‌کشید.
ِلذتی که به فاک دادنش بهم میداد، با هیچ چیز قابل مقایسه نبود‌
_آهه...فاک..خیلی خوبی...آههه...
و با ضربه آخرم کاممو توی ورودی گرمش خالی کردم.
چند لحظه بعد، آهسته از داخلش بیرون کشیدم،  برگشت سمتم و دستاشو دور گردنم انداخت.
انگشتمو روی دیکش کشیدم؛ خیس از کام بین انگشتم می‌لغزید و هنوز هارد بود.
عضوشو به دیکم مالید و گردنمو گاز گرفت.
_آههه...
و محکمتر بدنشو بهم کشید، دستمو زیر باسنش بردم و گفتم: عاشقتم تهیونگا.
لبمو روی لبش گذاشتم و محکم بوسیدمش.

_آهه...بازم میخوام...لطفا!
و با چشم‌های گربه چکمه‌پوش بهم زل زد!
هنوز از سکسمون نفس‌نفس میزد و باز اونطوری خواهش می‌کرد!
دستشو روی عضو خیسم گذاشت و محکم فشار داد.
درحالیکه لبشو اغواگرانه گاز می‌گرفت گفت: میخوامش...
و انگشت‌هایی که از کام من خیس شده بود رو بین لبش‌هاش برد و مکید.
کیم تهیونگ هیچ ایده‌ای نداشت که چطور با هر حرکت و رفتارش دیوونه‌ام میکنه!
_تو میخوای من کنترلمو از دست بدم نه؟
_میخوام...تا صبح داخلم بکوبی!
و حلقه دست‌های ظریفشو دور گردنم تنگ‌تر کرد و پیشونیشو به پیشونیم چسبوند.

_من تا آخر عمرت داخلت میکوبم تهیونگا،...لازم نیست فقط واسه یه شب التماس کنی!

Taehyung pov:

من تمام این مرد رو برای خودم میخواستم، حتی نمیتونستم تحمل کنم که یه روز از دستش بدم. زمزمه کردم: مال من بمون.
درحالیکه لبش روی لب‌هام می‌رقصید، آروم گفت:
_مگه تا حالا مال کی بودم؟ جز تو صاحب دیگه‌ای ندارم کیم تهیونگ...ولی تنها کسی هم که میتونه تو رو تصاحب کنه منم.
و خشن پایین تنه‌اشو به بدنم کوبید.
_آههه...آه...کوک...

🫂Encounter✨️KookVWhere stories live. Discover now