Jungkook pov:
تهیونگ بعد از حموم، خواست لباس تنم کنه که گفتم:
_تهیونگا...گرمم میشه!
از اونجایی که پوشیدن شلوار و باکسر ممکن نبود و زخمم بدجایی بود، فقط یه پتوی نازک روی من انداخت.
_لااقل اینو بزار روی خودت که مریض نشی!درحالیکه کنارم روی تخت نشسته بود، مشغول جست و جوی فیلمها بود، دستمو زیر تیشرت نازکش بردم و پوست گرمشو نوازش کردم.
_خرس کوچولو؟ چه فیلمی قراره ببینیم؟!
_یاا! نکن دستت سرده!
و کمرشو جلو کشید اما من باز دستمو روی ستون فقراتش کشیدم.
_ یه فیلمیه که توی imdb کلی ازش تعریف کردن! Call me by your name!
_ندیدمش! ولی اسمشو شنیدم، راجع به یه زوج گیه فکر کنم!
سرشو تکون داد و گفت: آره...بیا ببینیم چطوریه...****
هرچی زمان میگذشت، بیشتر از این فیلم حرصم میگرفت؛ چطور میتونست اینقدر راحت کسی که میخواستش و باهاش رابطه داشت رو ول کنه؟!
و درنهایت فیلم جوری تموم شد که تهیونگ درحال فین فین کردن بود!_تهیونگا! یاااا! کی بهت اجازه داده گریه کنی؟!
_گناه داشت..._مرده شور کارگردانشو ببرن!
و لپتاپ رو بستم و تهیونگمو بغل کردم.
_عزیزم بهش فکر نکن، مهم نیست! مگه صد دفعه نگفتم از این مدل فیلما نبین!!
لبمو روی لب پایینش گذاشتم و ادامه دادم: فکر کردی ما هم مثل اونا میشیم عشقم؟
و بوسهای روی بینی قرمزش گذاشتم.
_نه... من نمیزارم کوکیم بره!
بین بازوهام اندام ظریفشو فشار دادم.
مدام صورتشو میبوسیدم؛ رد اشکهاش هنوز پوستشو خیس نگهداشته بود، اونقدر بوسیدمش که خندهاش گرفت.
_یاااا! خفهام کردی!
اما هنوز توی آغوشم محکم گرفته بودمش،
لبهای سرخ و قشنگش که چشممو گرفته بود، نمیزاشت جلوی خودمو بگیرم.
جلوتر رفتم و آروم بوسیدمش، اونقدر نرم لبهاش روی لبم میرقصید که انگار سالهاست درحال بوسیدن همدیگه بودیم. زبونمو روی زبونش کشیدم و اجازه دادم لبمو بین دندوناش گیر بندازه.
کمی بعد متوجه شدم که هارد شده. عضوش بهم کشیده میشد و مدام مغزمو هورنیتر میکرد!
لباسشو از تن ظریفش درآوردم و نگاهم به نیپلهاش افتاد که برجستهتر شدهبودن و کلهامو داغ میکردند.
همچنان که از خوردن لبهاش مست شده بودم، دستمو روی عضوش کشیدم،
_خرس عسلیِ من هارد شده؟
و زیر دستم دیکشو فشار دادم.
_آه...اذیت نکن!
چونهاشو بوسیدم، روی زانوهاش مقابلم ایستاده بود.
دستمو بین رون نرمش بردم،
_عزیزم یه مدته رابطه نداشتیم، دردت نمیاد؟!
و دستمو از لای پاهاش به ورودیش رسوندم.
پاهاشو آروم بازتر کرد و گفت: نه....آه...
دستاشو روی سینه و گردنم انداخت و کمی به من تکیه کرد، گونههای سرخ و موهای پریشونش، باعث میشد بخوام زیرم به فاک بره!
_آههه...
و انگشت دوممو اضافه کردم.
_عشقم درد نداری؟
سرشو تکون داد و گفت: ن..نه...
اما چون اخم کرد، دستمو عقب کشیدم.
_عزیزم حس میکنم اذیت میشی! میخوای بزاریم برای بعد؟
با نگاه مظلومش گفت: میخوامش...لطفا...
YOU ARE READING
🫂Encounter✨️KookV
Fanfictionتهیونگ، جین و جیهوپ بخاطر دسته گلی که آب دادند، به بیمارستانی نزدیک مرز شمالی تبعید شدند تا به عنوان تنبیه 6 ماه آینده رو اونجا کار کنند اما توی ناکجاآباد، باید با چه مسائلی سروکله بزنند؟! 🔫🩸💉 Name: Encounter�...