🍂《part 3‌5》

Start from the beginning
                                    

و جی پی اس هایی که به ماشین ها وصل بود نشون میداد الان هرکدوم از ماشین ها تو چه جایگاهی هستن...
و در کمال ناباوری اول یه مسابقه دهنده ی سوعدی و دوم جونگکوک و سوم وی بود...

سوهو: هیچ فکر نمیکردم مسابقه ی جونگکوک و تهیونگ و باهم تماشا کنم...اونم اینجوری.
جیمین پوزخندی زد و سرش و به نشونه ی تایید تکون داد.

-هیچکس انتظارش و نداشت...
نه از تهیونگ و نه از...جونگکوک...ما تا ثانیه ی اخر فکر میکردیم جونگکوک قرار نیست به این مسابقه بیاد.
-هرکی ببازه تا اخر عمرش نمیتونه تو مسابقه ها شرکت کنه درسته؟
-بله...برای همینه از بین ۱۵۸ نفر از سراسر جهان فقط ۲۴ مسابقه دهنده تو جاده ان...خیلیا نمیان...چون‌اگه انصرافی بوخورن فقط ممکنه دو یا سه باخت تو پروندشون بخوره اما اگه ببازن کلا حذف و اگرم ببرن خود بازیکن نمره ی فوق درخشانی تو پروندش میخوره و تو کل جهان اول میشه حتی مربیش هم پرونده ی درخشانی کسب میکنه...این برای یه مسابقه دهنده ی رالی خیلی مهمه.

سوهو پوزخند زد: پس برای همینه که کیم تهیان تهیونگ و میخواست...برای برگشتش به رالی.
با تکون دادن سرش بی صدا تایید کرد.
-نمیدونم برای تهیونگ ارزوی باخت کنم یا نه...اگه ببازه کلا حذف میشه و وی...تو دور مسابقات دیگه وجود نداره و این خیلی بی انصافیه...و اگرم ببره.

-اون میبره...نامجون گفت هیچ باختی تا به حال نداشته و حتی جونگکوک رو دوبار شکست داده...پس برد براش کاری نداره.

-درسته...و این ...دوگانگیه.

دیگه حرفی بینشون رد و بدل نشد و چشمشون و به جاده دوختن تا ماشین ها برسن و دور اول و تموم کنن...

‌...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...

-لیسا...

با صدای جیون که اسمش و صدا زده بود سریع برگشت و بهش خیره شد...نگاهِ خیره ی کیم تهیان رو از دور روی خودشون پشت سر جیون میدید.
-تهیان...داره نگهاهمون میکنه.

-دیگه وقتشه بدونه...بدونه که من واقعا کدوم طرفم.
لیسا با استرس بهش نزدیک شد: اما هنوز وقتش نیست...مسابقه باید تموم بشه.
-پلیسا اطراف و محاصره کردن...اون نمیتونه هیچکاری بکنه.

ابروهاش بالا پرید.
-چییی؟...چ...چطوری؟...نقشه این نبود.
-اروم باش و فقط به روند مسابقه توجه کن.
لیسا عصبی بازوی جیون و گرفت و اروم غرید: جیون چیکار کردی؟...این نقشه ای نبود که با تهیونگ برنامش و ریخته بودیم...نمیتونی خودت تغیرش بدی.

بازوش و از دست لیسا بیرون کشید و دوطرف شونشو گرفت.
-لیسا...بهم اعتماد کن.
-نمیخوام اینجا بشه حمام خون...اونی که اونجاست یه ادم عادی نیست اون یه روانیه روانییییی.

-میدونم...تمام سعیمو میکنم در ارامش تموم بشه...فقط اروم باش و کاری نکن...کیم تهیان مشکل روانی داره و اونطور که من تو این مدت شناختمش بخاطر رسیدن به تهیونگ و هدفش چشماش روی اطرافش بسته و فقط هدف هاشو میبینه...اون اونقدراهم زرنگ نیست...اون یه مافیا یا همچین چیز فاکی نیست اون فقط یه ادم روانیه همین.

My SinWhere stories live. Discover now