🍂《part 3‌5》

3.8K 611 323
                                    

[تمام پارت رو با اهنگ بالا بخونین...وگرنه مزش میره ^_^]

...
...
...
...
□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□
...
...
...
...
...

بارون وحشیانه میبارید و تمام جاده و جایگاه تماشاچیان رو خیس میکرد...
موندن مردم اونجا سخت شده بود اما میخواستن این مسابقه ی سرنوشت ساز و تماشا کنن و شاهد نتیجه ای که قراره اتفاق بیفته باشن...

در اخر به دستور فدراسیون برای تماشاچیانی که اونجا حضور داشتن چتر های بزرگ فرستاده و در عرض ۱۵ دقیقه نصب شد تا مردم راحت بتونن تماشا کنن...

عده ی زیادی اونجا بودن که تقریبا به ده هزار نفر میرسید...
صدای همهمه ی تشویق به اضافه صدای بلند بارون فضارو پر میکرد...
از جای جایِ جهان به این مسابقه اومده بودن و عده ی زیادی هم از پشت تلوزیون هاشون به تماشای این مسابقه پرداخته بودن.

همه منتظر تموم شدن دور اول بودن...
کلا سه دور باید میزدن و قطعا راه طولانی رو باید طی میکردن.

جاده پر از پیج و خم بود و با وجود بارون و گل و لایِ تو جاده این مسابقه جو سنگینی گرفته بود...

سوهو پتوی مسافرتی که بادیگاردش از تو ماشین اورده بود رو دور لیا محکم کرد و اونو تو اغوشش گرفت و نوازشش کرد...
همسرش چیزی نمیگفت ...فقط نگاهش به جاده بود و منتظر.

نمیخواست بادیگارداش و اینجا بیاره اما بخاطر حضور کیم تهیان مجبور شد بهشون خبر بده و برای امنیت خودش و خانوادش اونارو اینجاها مستقر کنه.

جیمین کنارشون نشست و لیوان قهوه رو به سمت سوهو گرفت: برای لیاشی نگرفتم چون فک نکنم خوبشون باشه...ممکنه افت فشار بیاره.
سوهو سرش و تکون داد و لیوان و گرفت.
-اره...ممنون جیمین.

متقابلا لبخندی هرچند زوری زد و سرش و برگردوند سمت جاده ی خالی و خیس از بارون.
نمیتونست حتی یه لبخند ساده بزنه...
از وقتی سوهو شی مجبور شد جریانِ پدر خونده ی تهیونگ کیم تهیان یا همون تی انیو رو به همشون توضیح بده...حس بدی تو قلبش پیچیده بود.

اینکه تهیونگ الان میخواد چیکار کنه؟
بازی رو ببره؟
تی انیو رو به رالی برگردونه؟
تو سرش چی میگذره‌‌‌...چه فشاری روشه؟

همشون اون حس بدی که نسبت به تهیونگ داشتن با حرف های سوهو و فهمیدن حقیقت ها از بین رفته بود...اما بازم شوکِ اینکه تهیونگ همون ویه سر جاش بود.

واسش سوال شده بود که جونگکوک میدونست؟
میدونست و به اونا نگفته بود یا اونم بیخبر بود...
اما حالا اونم تو جاده داشت مسابقه میداد و هیچکس خبر نداشت اونجا چه خبره و داره چه اتفاقی میفته...

بخاطر بارون شدید دوربین های پروازی نتونستن درست فیلم بگیرن و پایین اومدن اما فیلم دوربین های دید در شب که تو جاده تو هر یک کیلومتر نصب شده بود رو صفحه ی بزرگ دیجیتالی نمایش داده میشد...

My SinWhere stories live. Discover now