part 7

1.1K 127 40
                                    

جیمین موفق شده بود. اون بالاخره تونسته بود وارد گروه فاکس بشه و هیچکسم به دروغش شک نکرده بود!
بعد از چند روز نامجون برای جیمین آدرس مقر اصلی رو فرستاد و گفت که ساعت 8 شب به اونجا بیاد.

جیمین وارد ماشینش شد و به سمت اونجا حرکت کرد. به یه ساختمان شیک رسید و وارد شد. تقریبا تمامی اعضای فاکس اونجا جمع بودن. بعضیا رو کاناپه نشسته بودن و بعضیاهم دور مینی بار جمع بودن و مشروب میخوردن.

به محض ورود لیسا جلو اومد و دست دور گردن جیمین انداخت و بهش گفت
/ تبریک به شاگرد خوشگلم. به تیم خوش اومدی.

جیمین هم متقابلا بقلش کرد. اونا توی این دو هفته خیلی صمیمی شده بودن.

جین هم که روی کاناپه لم داده بود با دیدن پسر ناشناس جلو اومد گفت
= به به. منتظر عضو جدید بودیم. لیسا و نامجون خیلی ازت تعریف کردن. من جینم. یه جورایی مدیر تدارکات گروهم.
+ خوشبختم. منم جیمینم
و دست جیمین رو محکم گرفت و تکون داد

همون لحظه یونگی هم اومد داخل و به طرفشون رفت و گفت
-میبینم که نیومده باهاش صمیمی شدی جین!
= پسر خوشتیپیه. حیف که به پسرا علاقه ندارم وگرنه صد در صد دلتو به دست میاوردم
یونگی چشم غره ای به جین رفت و بعد رو به جمع کرد و بلند گفت
-همگی خفه و توجه. ایشون جیمینه. عضو جدید فاکس. مثل همه شماهم آزمون ورودشو پشت سر گذاشته با دو ثانیه زودتر! بهش خوش آمد بگید

همه شروع کردن به جیغ و داد و شلوغ کردن که خوش اومدی و هنوز مونده عضو ما بشی و چه داداش خوشتیپی و به شوخی و جدی حرف میزدن.

لیسا جلو رفت و دست جیمینو گرفت و گفت
/ از الان به همتون بگم سوگلی جدیدمه و باهاش خوب رفتار میکنید. اوکی؟

لیسا با اینکه تنها دختر جمع بود ولی تقریبا همه ازش حرف شنوی داشتن و سکوت میکردن. جیمین هم لبخندی زد و به لیسا گفت
+ ولشون کن. از پس خودم برمیام
/ مطمئنم که برمیای. راستی اتاقت طبقه دومه. نزدیک اتاق من و نامجون. البته نمیشه بهش گفت اتاق. تقریبا یه سوئیت کامل یک خوابست. میتونی همه ی وسایلتو بیاری
+ ولی نمیتونم لیسا. برادرم شک میکنه. همین حالاشم به خاطر تمرینا زیاد خونه نیستم. اگر بیام اینجا میفهمه.
/ خب چرا بهش نمیگی؟
+ راستش میخوام رو درساش تمرکز کنه. خیلی وقتاهم با رانندگی من مخالفه. حمایتم میکنه ولی فکر میکنه من زیاده روی میکنم
/ باشه مشکلی نیست. هممون اینجا ساکن نیستیم. اکثرمون خونه جدا داریم ولی گاهی قبل مسابقات و تمرینات و سفر باید اینجا دورهم باشیم. اینم کلیدات. برو یه نگاه به اتاقت بنداز
+ یعنی اینقدر گروهتون پول درمیاره که هتل خریدین؟ تاحالا ندیدم تیمی اینقدر امکانات داشته باشه!!
/ نه اینجا مال رئیسه. شرکت باباش بهش ارث رسیده و اونم پولاشو وقف علاقش کرده و خب ماهم خوشحالیم که تو این تیمیم. البته درامدمون از مسابقات و شرطبندیها هم خوبه. یعنی بود. الان وضعمون افت کرده ولی باید گروهو بکشیم بالا. و مطمئنم که توهم خیلی میتونی کمکمون کنی هم با وارد کنندت و هم با رانندگیت اگر بتونی بهتر بشی!
+ آره. سعی میکنم!

Dark Race 🔞 (yoonmin) Where stories live. Discover now