part 5

1.3K 140 14
                                    

جیمین باورش نمیشد که یونگی فقط یه پیشنهاد دو سر برد بهش داده و گفته که آزادی!
یونگی شمارشو داخل گوشی جیمین ذخیره کرد و گفت
-فقط تا فردا شب وقت داری جواب آخرتو بگی. خوب فکر کن
جیمین سریعا از اونجا خارج شد وسوار ماشینش شد و به سمت خونش رفت.
.
.
.

نامجون بعد از پایان بازیش رفت پیش یونگی و دید که جیمین نیست. گفت
= پسره چی شد؟
-گذاشتم بره
= پس چرا گفتی بیارمش. چی بهش گفتی؟
-بهش پیشنهاد همکاری دادم
= چی؟
-گفتم واسطمون بشه و برای ماهم از تامین کننده تجهیزاتش، قطعات و نیترو بگیره و در عوض میزارم بیاد تو گروه
= کار خوبی کردی!
-چی؟ موافقی؟ فکر کردم بازم میخوای غر بزنی
= نه اتفاقا بهترین کار همینه چون منم همین الان مسابقه رو باختم. هرچه سریعتر نیاز به یه تامین کننده خوب داریم. این راننده های جدید ، هم با تجربه شدن و هم ماشیناشون عالیه
-پس باید تا فردا منتظر جوابش باشیم
= واقعا میخوای بزاری بیاد تو گروه؟ اصلا چطوری میخواد قبول کنه؟ اونم با گذشته ای که باهات داره؟
-قبول میکنه. بهم نیاز داره و شجاع تر از این حرفاس! و البته بستگی داره چقدر به دردم بخوره. تا اونوقت سرگرم نگهش میداریم
.
.
.

جیمین با ذهنی درگیر به خونش رسید و دید جونگ کوک برادرش روی کاناپه ها نشسته

+ کوکی اینجا چیکار میکنی؟ = جیمین چرا جوابمو نمیدادی؟ چرا اینقدر دیر برگشتی؟ چی شده؟ حالت خوبه؟ + خوبم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


+ کوکی اینجا چیکار میکنی؟
= جیمین چرا جوابمو نمیدادی؟ چرا اینقدر دیر برگشتی؟ چی شده؟ حالت خوبه؟
+ خوبم. نگران نباش. مسابقه دوممو باختم
= متاسفم. ولی شروع خوبی داشتی. بازم میتونی مسابقه بدی
+ آره میدونم. جونگ کوک من....
حرفشو قطع کرد. اول میخواست حقیقتو درباره پیشنهاد شوگا بگه ولی نمیخواست برادرشو نگران و درگیر کنه پس بیخیال گفتن حقیقت شد و گفت
+ من خوبم. تو میتونی بری خونه. میدونم امتحانای دانشگاهت نزدیکه. باید روشون تمرکز کنی
= بیخیال. من پارتی خوبی دارم
+ با اینکه دوست دارم ولی برای اینکه یه مهندس خوب بشی باید خودت تلاش کنی. راه پیدا کردن تو گروه جی پارک به این آسونی هاهم نیست
= جی پارکو که فعلا تعطیل کردی. راستی جیمین. از هوسوک و تهیونگ خبر داری؟ خیلی وقته خبرتو از من میگیرن. نمیخوای دوباره کارگاهو راه بندازی؟
+ نمیدونم. فعلا تمرکز ندارم و نمیخوام اوناروهم درگیر کنم
= ولی اونا دوستاتن. حداقل یه بار به دیدنشون برو
+ باشه کوکی بهش فکر میکنم. حالا هم پاشو برو خونت
= نمیشه امشب پیشت بمونم؟
+ نه نمیشه. پاشو برو سر درسات
= باشه پس مواظب خودت باش

Dark Race 🔞 (yoonmin) Where stories live. Discover now