To Love a Sadist {ziam}

By Heyfaezh

230K 20.1K 2.9K

من بردش بودم و بازیچه اش حیوون خونگیش بیبیش اسباب بازیش و همسرش .... من فک میکنم شم... More

_.1._
_.2._
_.3._
_.4._
_.5._
_.6._
_.7._
_.8._
_.9._
_.10._
_.11._
_.12._
_.13._
_.14._
_.15._
_.16._
_.17._
_.18._
_.19._
_.20._
_.21._
_.22._
_.23._
_.24._
_.25._
_.26._
_.27._
_.28._
_.29._
_.30._
_.31._
_.32._
_.33._

_.last chapter._

6.3K 547 159
By Heyfaezh

[5 سال بعد]

وقتی اونا دست در دست بالا رفتند ، مرد به صورت پسر جوونتر نگاهی انداخت . لیام سرشو تکون داد و دستشو توی دستای شوهرش گذاشت و فشار داد .

"ما میتونیم حلقه هارو داشته باشیم؟" کشیش بهشون لبخند زد و بعد یه پسر بلوند از راهرو به سمت اونا اومد .

لیام و زین به سمتش برگشتند . مردم با قیافه های متعجب و گیج شده به اون نگاه میکردن .

صورت رنگ پریده و کوچیکش قرمز شد وقتی متوجه شد که همه ی نگاها روی اونه , سعی کرد بالشتی که حلقه ها روش بود رو جلوی صورتش بیاره و صورتشو پنهان کنه .

وقتی پسر نزدیک اون دوتا مرد روی سن شد ، به قیافه های آشناسون لبخند زد و هردوشون جلوش زانو زدن .

"ممنون سوییتی" لیام گفت و گونه ی صورتیشو نوازش کرد . زین اونو بوسید و شروع به حرف زدن کرد .

"ممنون نایل " مهربون گفت .

پسر بهشون حلقه هارو داد و بعد با خجالت پشت پاهای لیام قایم شد . زین به کشیش نگاه کرد و نمیدونست باید با حلقه ها چیکار کنه .

"حلقه هارو توی انگشتای سوم دست چپتون فرو کنین..." کشیش گفت .

زین دوباره دست لیام رو گرفت و حلقه رو توی انگشتش گذاشت . لیام هم همینکارو برای زین تکرار کرد . زین دستای لیام رو به سمت لبش بالا برد و یه بوسه ی طلایی روشون گذاشت *-*

"من شمارو همسر اعلام میکنم ، مرد و مرد " همه بلند شدن و شروع به دست زدن کردن وقتی هردو برای بوسیدن همدیگه به هم نزدیک شدن .

دست زین گردن لیام رو گرفت و اونو به خودش نزدیکتر کرد . لیام هم دستشو دور گردن شوهرش حلقه کرد . وقتی بوسه شون تموم شد ، زین شروع به حرف زدن کرد .

"انگار اولین باره که میبوسمت" یه لبخند عاشقانه به شوهرش زد . لیام خندید و حس کرد که یکی داره شلوارشو میکشه. باعث شد هردوی اونا به پایین نگاه کنن و پسرشون رو ببینن که دستاشو بالا گرفته و منتظر بغله .

لیام اونو بلند کرد و شقیقشو بوسید .

"فوق العاده بود ددی ها!" نایل با خوشحالی گفت و برای هردوشون دست زد . چشمای لیام از اشک پر شد ولی اون همچنان به خندیدن ادامه داد .

" من هردوی شمارو خیلی دوست دارم"

زین یکی از دستاشو روی شونه ی لیام گذاشت و یکی دیگه رو پشت نایل قرار داد .

"ماهم تورو دوست داریم کیتن" زین آروم زمزمه کرد و زیر گوش لیام رو بوسید . نایل بلند خندید و ورجه وورجه کرد تا لیام اونو پایین بزاره .

وقتی اونو پایین گذاشت ، به سمت مادر زین دوید . آره مادر زین . بعد از مدت ها ، زین دوباره با خانوادش ارتباط برقرار کرد . اونا هیچ مخالفتی برای دوباه برگشتن توی زندگیش نداشتن . و اونا لیامو عین پسر خودشون دوست دارن ، اونا واقعا یه جایی بالای ابرا بودن وقتی زین اونارو برای عروسیش دعوت کرد .

حالاهرچی ، نایل به سمت پاتریشیا دوید و بعد از اینکه از اونا چند تیکه کاغذ رنگی گرفت دوباره به سمت زین و لیام برگشت .( منظوش از کاغذ رنگی از این چیزاست که میزنن تو هوا پخش میشه . اسمشو نمیدونم به همین قانع باشین)

اون زور زد و اونا رو به بهترین نحوی که میتونست اطرافشون پخش کرد . وقتی نایل اینکارو شروع کرد ،همه شروع به انجام دادن اینکار دور اون دوتا کردن . و زین و لیام نمیتونستن کمکنی بکنن ولی فقط همدیگه رو دوباره بوسیدن قبل از اینکه از کلیسا خارج بشن .

_______

"شما دوتا فوق العاده بودین" هری گفت وقتی اونو لوییس و دخترشون دارسی به سمت اونا حرکت کردن .

"ممنون" لیام گفت . هردوشون رو بغل کرد و بعد دارسی رو از بغل هری گرفت .

"سلام پرنسس!" لیام گفت . اونو بوسید و باعث شد دارسی به شیرینی بخنده . اون 5 سالشه و فقط یک سال از نایل بزرگتره.

"نی-نی کوشش؟" اون با لحن بچگونش گفت. لیام به سمت نایل اشاره کرد و اونو پایین گذاشت تا دارسی بره و باهاش بازی کنه .

لیام به زین و لوییس نگاه کرد که مشغول حرف زدن بودن . لوییس زین رو به یه بغل برادرانه دعوت کرد و بعد از پیشش رفت . اون به سمت زین رفت و گونشو بوسید .

"سلام مستر مالیک" زین گفت و به سمتش برگشت . لیام لبخند زد و به آهنگ که حالا عوض شده بود گوش کرد .

"ابن برای زوح جدیدمونه . بهمون اولین رقصتونو نشون بدین" DJ داد زد .

"این برای مائه ، میخای برقصی پرنسس؟" زین زمزمه کرد و لیام سرشو تکون داد . هردوی اونا به سمت صحنه ی رقص رفتند و زین دست لیام رو روی شونه اش گذاشت و ماله خودش روهم دور کمر لیام حلقه کرد .

"من واقعا تعجب کردم چون حالا فهمیدم که اون فیلم های رقصی که خریدی برای چی بوده" زین لبخند زد و سعی کرد از حرکات لیام تقلید کنه .

"آره حق داری" لیام نیشخند زد . همه ی دوستا ، فامیلاشون و آشناهاشون دست از رقص برداشته بودن و به اون دوتا نگاه میکردن . اونا فقط میخاستن از اون زوج هات کلی عکس داشته باشن . ولی زین و لیام توی هم غرق شده بودن و هیچ چیز دیگه به جز همدیگه رو نمیدیدن .

"میدونی ، میتونیم باهم به ماه عسل بریم" زین گفت و دست لیام رو توی دستش گرفت . لیام سرشو تکون داد .

"من به ماه عسل نیازی ندارم . همین که پیشمی شبیه ماه عسل میمونه . زندگی من بدون تو مثله یه تعطیلاته" بهش جواب داد .

زین دستشو روی گونه لیام گذاشت . با شستش لبشو لمس کرد و نگاه کرد که لیام چطوری آروم انگشتشو بوسید .

"امیدوارم من همه ی اون چیزی باشم که تو میخای " لیام آروم زمزمه کرد .

"کیتن ، تو خیلی بیشتر از چیزی هستی که من میخام" زین جوابشو داد و پیشونیشو بوسید . زین یه بار دیگه شروع به حرف زدن کرد . به پاهاشون نگاه کرد که چطوری آروم با ریتم آهنگ تکون میخورن .

لباشونو توی هم پرس کرد و بینش زمزمه کرد :

"تو خیلی زیبایی...."

~~~~~~~

گاد دیس ایز ده لست چپتر آف دیس استوری😑😿

واقعا از ترجمه ی نصف این داستان خوشحالم .
هم سبکش هم نوع و فضاش بنظرم جذاب بود.

بوک استوری جدید قراره به زوی پابلیش بشه . خودم دارم مینویسمش... موضوعش هم بنظرم توی نوع زیام جدید و تازس😯

بخونینش قول میدم پشیمون نشین😩😶
ازش حمایت کنین گایز... تنکس😻

حالا که چپتر آخره بیاین ووتاشو به +115 برسونین😐💜

Continue Reading

You'll Also Like

4.7K 759 68
༢࿔ུ | Name: 𝑨𝑫𝑫𝑰𝑪𝑻𝑬𝑫 ༢࿔ུ | Couple: #Showki,#hyunghyuk ༢࿔ུ | Writer: ΛЯmłtΛ,VłTΛMłЛ ‏༢࿔ུ | Tag: ,BDSM,happy end ,Dark Backstory ,Heavy Angst,٫...
16.9K 3.8K 8
نام⸙ ͎.: کیم سهون •ژانر⸙ : غمگین / انگست / ددی کینک / درام •کاپل⸙ ͎.: کایهون •نویسنده⸙ ͎.: erwin •روزهای آپ⸙ ͎.: جمعه •رده سنی⸙ ͎.: ... خلاصه⸙ ͎.: ش...
10.5K 2.1K 16
The devil judge Couple: Kang yohan & Kim gaon Genre: Bl, Drama, Angst Author: Srmhera دقیقا یکسال از اینکه گائون یوهانو بعد از اون انفجار دید میگذره ...
33.6K 4.7K 14
[پایان یافته] یوهان دستش رو پشت گردن گائون برد و سرش رو به جلو هول داد. لب‌هاش رو روی لب‌های گائون کوبید و باعث شد حرفش نیمه‌تموم بمونه. تماسی که می...