Song:
By:You say :')
بی صدا خندید و اروم انگشتشو روی بینی کوچولوی لو زد
لویی بینیشو جمع کرد سرش تکونی ریزی خورد
اما چشماشو باز نکردهری دوباره با سرگرمی بینی لویی رو لیس زد و آروم بوسید
لویی غر زد و دستشو جلوی صورتش تکون داد
هری خندید و سرشو تو گردن لویی فرو برد:کیتن؟
لویی وقتی صدای هری رو شنید بین خواب و بیداری لبخند زد و گونشو به سینه ی مردش چسبوند
و هری دلش میخواست تمام زندگیش همین شکلی دراز بکشه و خوابیدن لویی رو تماشا کنه
اما خب ، الان وقتشو نداشتن
_من میرم به کارای خونه برسم عشق
توی گوش لویی زمزمه کرد و گردنشو بوسیدلویی با چشمای نیمه باز و خوابالوش بهش نگاه کرد:۵ دیقه دیگه..۵ دیقه دیگه پیشم بمون
هری لبخند زد
اونا همیشه صبح ها همین بساط رو برای بلند شدن داشتناما کی گفته هری ازش خوشش نمیومد؟
.
+نه استایلز!فکرشم نکن!
لویی با چشمای ریز شده تهدید کرد_اما لو ، خوشمزش میکنه!قول میدم
+گفتم نه!اصن تو چطور تونستی اون لنتی رو بیاری تو خونه ای که من توش زندگی میکنم!!!؟؟
هری خندید:من آخر نفهمیدم مشکلت با آووکادو چیه!
لویی حرص خورد:اونا..اونا فقط خیلی...فوکی ان!!
هری بلند خندید و محکم لبای لویی رو بوسید:وقتی حرص میخوری دلم میخواد گازت بگیرم!
لویی گونه های سرخشو پوشوند:خفه شوو!
.
_دارم میمیرممممم
چشماشو ریز کرد و برگشت تا توی هال رو ببینه
لویی بی توجه به هری با کلیفورد بازی میکرد
_گفتمم دارم میمیرممممم!!!!!!
وقتی بازم توجهی از لویی ندید همونطور که پاهاشو روی زمین میکوبید سمت هال رفت
با اخم کلیفورد رو از دست لویی گرفت
+این کارا ینی چی؟
_ینی اینکه باید بهم توجه کنی!
لویی چشماشو چرخوند و جلوی خندشو گرفت:حالا فعلا برو ظرف ها رو بشور تا ببینم چی میشه
هری با حرص به سمت آشپزخونه رفت
لویی آروم خندید
هری رسما داشت ظرفا رو بهم میکوبید(مامان من ایام قرنطینه وقتی من خوابم)
بلند شد و رفت پیش هری
YOU ARE READING
Same Ocean Eyes [L.S]
Fanfiction_نایل؟حالت خوبه؟من صدای داد شنی... هری سرشو بالا اورد و پسر با دیدنش انگار کلماتش رو از یاد برد _تو... اون با شوک زمزمه کرد +لو..لویی...!؟ ~roji tommo 2 in fanfiction🖇 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1 in harrystyles🖇