part 74

1.1K 204 173
                                    

Song:
By:

You say :')

بی صدا خندید و اروم انگشتشو روی بینی کوچولوی لو زد
لویی بینیشو جمع کرد سرش تکونی ریزی خورد
اما چشماشو باز نکرد

هری دوباره با سرگرمی بینی لویی رو لیس زد و آروم بوسید

لویی غر زد و دستشو جلوی صورتش تکون داد

هری خندید و سرشو تو گردن لویی فرو برد:کیتن؟

لویی وقتی صدای هری رو شنید بین خواب و بیداری لبخند زد و گونشو به سینه ی مردش چسبوند

و هری دلش میخواست تمام زندگیش همین شکلی دراز بکشه و خوابیدن لویی رو تماشا کنه

اما خب ، الان وقتشو نداشتن

_من میرم به کارای خونه برسم عشق
توی گوش لویی زمزمه کرد و گردنشو بوسید

لویی با چشمای نیمه باز و خوابالوش بهش نگاه کرد:۵ دیقه دیگه..۵ دیقه دیگه پیشم بمون

هری لبخند زد
اونا همیشه صبح ها همین بساط رو برای بلند شدن داشتن

اما کی گفته هری ازش خوشش نمیومد؟

.

+نه استایلز!فکرشم نکن!
لویی با چشمای ریز شده تهدید کرد

_اما لو ، خوشمزش میکنه!قول میدم

+گفتم نه!اصن تو چطور تونستی اون لنتی رو بیاری تو خونه ای که من توش زندگی میکنم!!!؟؟

هری خندید:من آخر نفهمیدم مشکلت با آووکادو چیه!

لویی حرص خورد:اونا..اونا فقط خیلی...فوکی ان!!

هری بلند خندید و محکم لبای لویی رو بوسید:وقتی حرص میخوری دلم میخواد گازت بگیرم!

لویی گونه های سرخشو پوشوند:خفه شوو!

.

_دارم میمیرممممم

چشماشو ریز کرد و برگشت تا توی هال رو ببینه

لویی بی توجه به هری با کلیفورد بازی میکرد

_گفتمم دارم میمیرممممم!!!!!!

وقتی بازم توجهی از لویی ندید همونطور که پاهاشو روی زمین میکوبید سمت هال رفت

با اخم کلیفورد رو از دست لویی گرفت

+این کارا ینی چی؟

_ینی اینکه باید بهم توجه کنی!

لویی چشماشو چرخوند و جلوی خندشو گرفت:حالا فعلا برو ظرف ها رو بشور تا ببینم چی میشه

هری با حرص به سمت آشپزخونه رفت

لویی آروم خندید
هری رسما داشت ظرفا رو بهم میکوبید

(مامان من ایام قرنطینه وقتی من خوابم)

بلند شد و رفت پیش هری

Same Ocean Eyes [L.S]Where stories live. Discover now