part 18

1.3K 253 88
                                    

•🖤•song:cross your mind•🖤•
By:niall horan

"پسر کوچکتر خندید و روی پنجه هاش ایستاد و لبای معشوقشو بوسید
_عاشقتم
+من بیشتر عزیزم

لویی برگشت تا به سمت در خونشون بره اما با دیدن مامانش که با نیشخند جلوی در ایستاده بود ، سر جاش خشک‌شد

_یا مریم مقدس! "


اروم خندید

_خوشحالی!
جوانا با لبخند به پسرش گفت و ظرف پفیلا رو جلوش گذاشت

لویی لبخند زد:یاد اون روزی افتادم که مچمو با هری گرفتی!

جوانا تلخ خندید و کنار لویی نشست:یادمه..

+اولش که‌ دم در دیدمت فاتحه ی خودمو خوندم ، با خودم گفتم"واو مرد تو قراره بمیری!" ، اما وقتی واکنشتو دیدم ، واقعا تعجب کردم

جوانا خندید:بیخیال!تو ۱۸ سالت بود و هیچکسو اطرافت نداشتی!کم کم داشتم از اینکه کسی رو نداری نگران میشدم!

لویی لبخند کوچیکی زد و اه کشید:مامان...کاش همه چیز بر میگشت به عقب ، یه بار دیگه تمام اون لحظات خوشو تجربه‌ میکردم ، مهم تر از همه ، هیچ وقت نمیذاشتم هری به اون مسافرت لنتی بره!


"_هری!یکی از پروازای لندن به منچستر سقوط کرده!!!!!نمیشه بری!

هری خندید و لویی رو محکم تو بغلش کشید:اون وقت کی این خبرو اعلام کرده؟

لویی اخم کرد و دست به سینه شد:من!

هری بلندتر خندید
این شاید بار صدم تو این دو روز بود که لویی سعی میکرد که هری رو از رفتن منصرف کنه اما هر دفعه شکست میخورد

+عزیزم تو دوست نداری من پیشرفت کنم؟

لویی نق زد:معلومه که دوست دارم پیشرفت کنی!من..من فقط نمیتونم دو مااااه ازت دور بمونم!این..این عادلانه نیست!

هری گونه لویی رو بوسید و موهاشو نوازش کرد:این بهترین فرصت برای منه لو ، مطمئن باش زود تر از چیزی که فکر کنی دوباره همینجام و از موفقیتام برات میگم!

لویی با دستاش بازی کرد و نهایت اه کشید
هری تصمیمشو گرفته بود

_باشه عزیزم ، مطمئنم که موفق میشی "

.........

"_یکم برو چپ عزیزم
لویی به حرف هری گوش داد و کاری که گفت رو انجام داد

_عالیه ، بخند خوشگلم
لویی بزرگترین لبخندشو زد

و فلش! "

_لویی!میشه لطفا تمرکز کنی؟این بار پنجمه که خراب میکنی!

لویی لبشو گاز گرفت:من..من معذرت میخوام اقای میلر ، نمیدونم چم شده....

اه کشید و سرشو پایین انداخت

میلر هوفی کشید:بقیشو میزاریم برای فردا ، اما ازت میخوام که برای فردا ، بهترین خودتو به نمایش بزاری لویی ، وگرنه...مطمئن نیستم که بتونی اینجا بمونی...ینی خب..خیلیا هستن که عاشق شغل توعن و شرایط بهتر از تو دارن!روش فکر کن پسر!

لویی ناامید سرشو تکون داد به دور شدن به میلر نگاه کرد

🌸🌸🌸

سلام سلام خوشگلا😁💛

ا

ینم از پارت ‌۱۸ :)

ایشالا که خوشتون اومده باشه

پارت بعد...😈😈😈

پارت ۱۹ دو قسمته ، ینی دو تا پارت داره و جدا آپش میکنم

و قراره چیزی که تمام مدت انتظارشو میکشیدید بفهمید :)

پس کامنتای نون و آب دار بزارید واسه این پارت و پارت ۱۹😎😂

مرسی برای اینکه میخونید و وقت میزارید برای این بوک ، واقعا ازتون ممنونم

امیدوارم داستان لیاقتشو داشته باشه :)♡

عاشق همتونم و نماز روزه هاتونم اگه میگیرید قبول ؛)

بوص به کله هاتون🥺💚💙

~roji tommo💗
•donimr🌸

Same Ocean Eyes [L.S]Where stories live. Discover now