•🖤•song:cross your mind•🖤•
By:niall horan"پسر کوچکتر خندید و روی پنجه هاش ایستاد و لبای معشوقشو بوسید
_عاشقتم
+من بیشتر عزیزملویی برگشت تا به سمت در خونشون بره اما با دیدن مامانش که با نیشخند جلوی در ایستاده بود ، سر جاش خشکشد
_یا مریم مقدس! "
اروم خندید
_خوشحالی!
جوانا با لبخند به پسرش گفت و ظرف پفیلا رو جلوش گذاشتلویی لبخند زد:یاد اون روزی افتادم که مچمو با هری گرفتی!
جوانا تلخ خندید و کنار لویی نشست:یادمه..
+اولش که دم در دیدمت فاتحه ی خودمو خوندم ، با خودم گفتم"واو مرد تو قراره بمیری!" ، اما وقتی واکنشتو دیدم ، واقعا تعجب کردم
جوانا خندید:بیخیال!تو ۱۸ سالت بود و هیچکسو اطرافت نداشتی!کم کم داشتم از اینکه کسی رو نداری نگران میشدم!
لویی لبخند کوچیکی زد و اه کشید:مامان...کاش همه چیز بر میگشت به عقب ، یه بار دیگه تمام اون لحظات خوشو تجربه میکردم ، مهم تر از همه ، هیچ وقت نمیذاشتم هری به اون مسافرت لنتی بره!
"_هری!یکی از پروازای لندن به منچستر سقوط کرده!!!!!نمیشه بری!
هری خندید و لویی رو محکم تو بغلش کشید:اون وقت کی این خبرو اعلام کرده؟
لویی اخم کرد و دست به سینه شد:من!
هری بلندتر خندید
این شاید بار صدم تو این دو روز بود که لویی سعی میکرد که هری رو از رفتن منصرف کنه اما هر دفعه شکست میخورد+عزیزم تو دوست نداری من پیشرفت کنم؟
لویی نق زد:معلومه که دوست دارم پیشرفت کنی!من..من فقط نمیتونم دو مااااه ازت دور بمونم!این..این عادلانه نیست!
هری گونه لویی رو بوسید و موهاشو نوازش کرد:این بهترین فرصت برای منه لو ، مطمئن باش زود تر از چیزی که فکر کنی دوباره همینجام و از موفقیتام برات میگم!
لویی با دستاش بازی کرد و نهایت اه کشید
هری تصمیمشو گرفته بود_باشه عزیزم ، مطمئنم که موفق میشی "
.........
"_یکم برو چپ عزیزم
لویی به حرف هری گوش داد و کاری که گفت رو انجام داد_عالیه ، بخند خوشگلم
لویی بزرگترین لبخندشو زدو فلش! "
_لویی!میشه لطفا تمرکز کنی؟این بار پنجمه که خراب میکنی!
لویی لبشو گاز گرفت:من..من معذرت میخوام اقای میلر ، نمیدونم چم شده....
اه کشید و سرشو پایین انداخت
میلر هوفی کشید:بقیشو میزاریم برای فردا ، اما ازت میخوام که برای فردا ، بهترین خودتو به نمایش بزاری لویی ، وگرنه...مطمئن نیستم که بتونی اینجا بمونی...ینی خب..خیلیا هستن که عاشق شغل توعن و شرایط بهتر از تو دارن!روش فکر کن پسر!
لویی ناامید سرشو تکون داد به دور شدن به میلر نگاه کرد
🌸🌸🌸
سلام سلام خوشگلا😁💛
ا
ینم از پارت ۱۸ :)
ایشالا که خوشتون اومده باشه
پارت بعد...😈😈😈
پارت ۱۹ دو قسمته ، ینی دو تا پارت داره و جدا آپش میکنم
و قراره چیزی که تمام مدت انتظارشو میکشیدید بفهمید :)
پس کامنتای نون و آب دار بزارید واسه این پارت و پارت ۱۹😎😂
مرسی برای اینکه میخونید و وقت میزارید برای این بوک ، واقعا ازتون ممنونم
امیدوارم داستان لیاقتشو داشته باشه :)♡
عاشق همتونم و نماز روزه هاتونم اگه میگیرید قبول ؛)
بوص به کله هاتون🥺💚💙
~roji tommo💗
•donimr🌸
YOU ARE READING
Same Ocean Eyes [L.S]
Fanfiction_نایل؟حالت خوبه؟من صدای داد شنی... هری سرشو بالا اورد و پسر با دیدنش انگار کلماتش رو از یاد برد _تو... اون با شوک زمزمه کرد +لو..لویی...!؟ ~roji tommo 2 in fanfiction🖇 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1 in harrystyles🖇