part 64

1.2K 223 144
                                    

•🖤•Song:Loved you first•🖤•
By:one direction


چشماشو چرخوند:نمیخواد اون دوران خجالت آور از زندگیمو بهم یاد اوری کنی ، من خیلی بچه و احمق بودم

هری نیشخند زد تا اذیتش کنه:ینی میخوای بگی الان نیستی؟

دختر جیغ کشید:استایلز!

هری خندید:باشه باشه ، مجبورم باهات مدارا کنم امروز ، چون داری کمکم میکنی

کندیس چشم غره رفت:اولن فاک یو ، دوما من الان پوسی دوست دارم پس فاک آف

هری خندید و چشماشو چرخوند

.

_خب ، دیگه با من کاری نداری؟

هری نگاهی به اطرافش انداخت و لبخند زد:نه ، ممنونم

کندیس شونه هاشو بالا انداخت:حالا برو یکی دو ساعت بخواب اعصابت بیاد سر جاش ، بچه ازت نترسه

هری چشماشو چرخوند:خیله خب ، برو به زندگیت برس

دختر چشم غره رفت و در خونه رو باز کرد

اما بعد برگشت و چشمک زد:بهش زیاد سخت نگیر

ابروهاشو بالا انداخت و قبل از اینکه بیرون بره خندید

هری منظورشو گرفت و با خنده سرشو تکون داد:آدم نمیشی

.

هوفی کشید و تلویزیو رو خاموش کرد

_اه!از بس کانالا رو عوض کردم دیوونه شدم!چقد خونه ی حوصله سر بری داری اخه

تایلر چشم غره رفت:میخوای ماشین لباسشوییمو صدا کنم بیاد برات بندری برقصه!

لویی چشماشو چرخوند:هاهاها!خندیدم!

با اخم به تلویزیون خیره شد اما با بلند شدن صدای زنگ گوشیش به سمتش حمله ور شد

_هری!
_وای عشقم چه قد خوب شد زنگ زدی داشتم دیوونه میشدم

لب پایینشو بیرون فرستاد:اوهوم!این تایلر بی عقل منو اینجا حرص میده

تایلر با قیافه ی وات دفاک نگاش کرد و لویی براش زبونشو در اورد

و دوباره به چهره ی مظلومش برگشت:بیا فرشته کوچولوتو نجات بده هز

تایلر ادای عوق زدن در اورد و لویی چشم غره رفت

_عوممم..نه نیازی نیست ، تایلر منو میاره نمیخواد تا اینجا بیای

_عوهوم ، منم دوستت دارم ، بای

تایلر چشم غره رفتو پتورو روی سرش کشید:تاکسی بگیر چون عمرا از جام پاشم

لویی بلند شد و دست به سینه بالای سر تایلر ایستاد:بلند میشی یا از روشای خودم برای بلند کردنت استفاده کنم؟

.

_لویی بیخیال!

لویی با حرص سمت تایلر برگشت:تایلر خفه میشی؟

تایلر چشماشو چرخوند و خودشو روی تخت لویی ولو کرد

لویی مجبورش کرده بود اول بیارتش خونه ی خودش چون که لباس خوبی خونه ی تایلر نداشت

لویی به تایلر که نگاهش به سقف بود نگاه کرد و وقتی مطمئن شد که حواسش نیست کشو رو باز کرد

_محض رضای فاک!نگو که قراره اونو براش بپوشی!

لویی از واکنش یهویی تایلر ترسید و اشتباهی پنتی رو توی صورتش پرت کرد

تایلر با صورت جمع شده از انزجار پنتی رو از روی صورتش برداشت و اونو سمت لویی پرت کرد

میخواست حرف بزنه که لویی انگشتشو برای ساکت شدنش بالا اورد و چشماشو با حرص روی هم فشار داد:فقط .از .اتاقم .گمشو .بیرون

تایلر چشماشو چرخوند و همونطور که از اتاق بیرون میرفت غر زد:حالا انگار چیکارش داشتم

.

هری به ساعتش نگاه کرد و آه کشید:چقد دلم تنگ شدا ، کجا موندی اخه

.

_هری؟عزیزم؟
چشماشو ریز کرد و دور و برشو نگاه کرد

در باغ رو نگهبان براش باز کرده بود و فعلا خبری از هری نبود

در خونه رو باز کرد و سرک کشید

خواست دوباره هری رو صدا کنه که با دیدن منظره ی جلوش خشکش زد

و دستشو روی دهنش فشار داد
_خدای بزرگ...

🌸🌸🌸

😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒
😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒

معلومه قهرم یا بیشتر توضیح بدم؟😒😒😒😒😒

حقتون بود فف رو سد اند میکردم😒😒😒

من کل این فف فاکینگ رو ۴ ، ۵ روز پیش نوشتنش رو تموم کردم و حتی نوشتن فف بعدی رو شروع کردم و شما ووت نمیدید تا زود آپ کنمممممم

نزدیک ۱۱ ، ۱۲ تا پارت دیگه مونده از فف و اگه قرار باشه که ووتا و کامنتا خوب نباشه به این زودیا تموم نمیشه و ممکنه اون یکی فف بخوره به مدرسه ها و من مجبور میشم واسه یه سال بزارم فف بعدی خاک بخوره

پس اگه واقعا دوست دارید که زود آپ کنم باید سین ها با ووت ها بخونه!

من ادمی نیستم که دوست داشته باشم اذیتتون کنم سر این چیزا ولی واقعا داره اذیت کننده میشه برای خودم

اینم از این پارت ، امیدوارم خوشتون اومده باشه

پارت بعدی رو هر وقت که ووتا و کامنتا به چیزی که فکر کردم خوبه رسید آپ میکنم

بوص❤

~r

Same Ocean Eyes [L.S]On viuen les histories. Descobreix ara