part 49

1.3K 219 168
                                    

•🖤•Song:Back to life•🖤•
By:zayn


به عضله های جذابش توی اون تیشرت نگاه کرد

وقتی با یه دست رانندگی میکرد و با اخم حاصل از دقت به بیرون خیره میشد

یا وقتی نور چشماشو میزد و عینک آفتابی میزد و زمرد هاشو میپوشوند

شایدم وقتی که لباشو تر میکرد و موهاش توی باد اروم تکون میخوردن و مجبور میشد انگشتای بلندش که با رینگ پوشیده شدن رو توشون فرو ببره و به عقب بفرسته

همه ی این صحنه ها باعث میشدن که لویی نتونه چشماشو از روی الهه ی جذابیت روبه روش برداره

دیگه زیر چشمی هم براش فایده نکرده بود و با تظاهر به اینکه داره از پنجره ی هری بیرونو نگاه میکنه ، پسر بزرگتر رو دید میزد

'بیشتر از اینم میتونی عاشقش باشی؟'
'معلومه!وایسا و تماشا کن!'

انگار ذهنش شده بود دو نفر که در حال جدال باهمن

پس فقط ازشون خواست که خفه شن تا بتونه بهتر روی جذابیت هری تمرکز کنه

لویی نمیدونست چند دیقه گذشته اما میتونست نیشخند بزرگ هری که بیشتر به لبخند میخورد رو ببینه

خودشو جمع جور کرد و صداشو صاف کرد:میگم چیزه..کی میرسیم؟

هری خندید:خسته شدی؟

لویی شونه هاشو بالا انداخت:نه بابا ، همینجوری پرسیدم..

هری سرشو تکون داد و دوباره با لبخند به جاده خیره شد:یکی دو ساعت دیگه

لویی سرشو تکون داد و ایندفعه از پنجره ی خودش به بیرون نگاه کرد

هری هیچ اثری از خستگی توی بدنش حس نمیکرد

اصلا چرا خستگی؟تمام مدت با لویی حرف زده بودن ، به هم خیره شده بودن ، لویی دهن هری خوراکی های مختلف میگذاشت و بهش لبخند میزد

چی قشنگ تر از این؟

.

_اوکی ، فقط... تو مطمئنی که سیب زمینی نمیخوای دیگه؟

لویی چشماشو چرخوند و خندید:اره!

هری سرشو تکون داد و از ماشین پیاده شد تا بره و یه نهار مختصر برای خودشون بگیره

لویی به مردمی که بیرون در حال رفت و آمد بودن نگاه کرد

اما با شنیدن صدای پیامک گوشی هری سرشو برگردوند و به گوشی نگاه کرد

شاید زین یا لیام بودن که میخواستن حالشونو بپرسن!

نگاهی به گوشی انداخت

ناشناس:سلااام مستر هات استایلز!

اخم کوچیکی بین ابروهاش شکل گرفت

Same Ocean Eyes [L.S]Where stories live. Discover now