شاید نامجون انجامش بده؟

برگه ها رو توی پوشه برگردوندم و چشم هام رو دوباره بستم. فکر کنم به این قضیه واقعا احتیاج دارم. واقعا به این قضیه احتیاج دارم که برم جایی و دور از اینجا باشم و بیشتر فکر کنم تا تمام نیازها و الویت هام رو بیشتر بررسی کنم. اینجوری به تهیونگ و هوپی هم یک فرصت میدم تا اگه میخوان من رو بپیچونن؛ راحت باشن.

تنها مشکل اینکه نمیتونم با هیچ کس در موردش صحبت کنم. جیمین دهن لقه و جین احتمالا با شنیدنش از عصبانیت شروع به اشک ریختن میکنه. تنها امیدم نامجونه.

اون کسی هست که میتونه درک کنه و به هیونگ درباره اش بگه.

از دید هوسوک

"حالا...! انجامش بده دیگه!"

"لعنت! سفت نگه دار_"

"نمیتونم! میخوام که_ واردش کن دیگه!"

نفسم رو بیرون دادم، تهیونگ رو توی بازوهام بلند کردم.

سریع به دیوار چسبوندنمش و توی دست هام به دیوار نگهش داشتم اون شلوارم رو باز کرد و سریع هولش داد پایین و عضو من رو روی ورودی خودش تنظیم کرد. قبل از اینکه حتی بتونم نفس بکشم، خودش رو روی عضوم فشار داد تا واردش بشم و خیلی بلند نالید.

"لعنت!" محکم دستم رو جلوی دهنش گذاشتم تا صداش در نیاد و با عجله شروع به فاک دادنش کردم.

خدایا، اگه بفهمن توی سرویس بهداشتی یک خواربارفروشی داریم چنین کاری انجام میدیم، حسابی توی دردسر می افتیم. این دیوونگیه! اما هر چقدر از بارداری تهیونگ بیشتر می گذره اون حشری تر و نیازمند تر میشه.

ما همینجوری عادی فقط داشتیم خرید خوراکی می کردیم و غذاهایی که اون بهشون میل داشت و دوست داشت بخورتشون رو می خریدیم که یهو یه حالت عجیبی روی صورتش آورد و من رو پشت سر خودش کشوند توی سرویس بهداشتی، حتی سبد خریدمون رو هم وسط قفسه ها همون جا رها کرد.

بعد همه ی کابین های سرویس ها رو چک کرد و بعد شلوارش رو پایین کشید و شروع به بوسیدن من کرد تا جایی که زندگیم رو از دست بدم. نه اینکه من دلم نخوادها اما...خب این فقط یکم عجیبه.

تهیونگ معمولا توی محل های عمومی کنترل بهتری روی خودش داشت.

دستور داد:" عمیق تر! میخوام بیشتر انجامش بدی همین الان!" و از شونه هام نگه داشت تا خودش رو راحت تر نگه داره.

گفتم:" لعنت! یک دقیقه صبر کن." بعد در دستشویی کابینی که بودیم رو با لگد باز کردم، به سمت سینک ها حملش کردم، بعد گذاشتمش لبه ی صورت شویی و رون هاش رو بلند کردم تا بتونم تا جایی که میتونم عمیق واردش بشم. ناله اش رو بلندتر کرد، من رو به سمت خودش کشید تا من رو ببوسه.

Crave | Per TranslationWhere stories live. Discover now