26.

4.9K 652 156
                                    

کشش (اشتیاق) | Crave

26

از دید جونگ کوک

اوضاع اخیرا یکم پرتنش شده. نامجون و جین هیونگ یکم عجیب غریب بودن و یونگی جیمین هم باهم بحث می کردن و بعد همدیگه رو نادیده می گرفتن. هوسوک و تهیونگ، هم دعوا می کردن.

سعی می کردن ازم مخفیش کنن اما من احمق نیستم! اون شب صداهاشون رو شنیدم. فک نمی کردن بدونم اما ظاهرا هوسوک هیونگ، با یکی از دوستاش ببرون رفته بود. تهیونگ هم عصبانی بود و اون رو کشوند بود بیرون و داشت سرش داد می کشید، حتی وسطش به گریه افتاد اما هوسوک هیونگ فقط کنار زدش و رفت بخوابه. وقتی تهیونگ اومد من رو چک کنه وانمود کردم خوابم، این اولین شبی بود که تنهایی تو اتاق خودم می خوابیدم.

اون شب من هم گریه کردم. وقتی بیدار شدم تهیونگ روی مبل خوابیده بود.بعدم که من رو دید خندید و وانمود کرد داشته تلوزیون میدیده و خوابش برده، اما خوب من می دونستم قضبیه چیه. می تونستم چشمای قرمز و پف کرده ش رو ببینم.

رابطه شون من رو گیج میکنه. اونا انگار که باهمن، همه کارا رو باهم انجام میدن و تقریبا هیچوقت از هم جدا نیستن. پس چرا یهو اینجور تغییر کردن؟ یعنی تقصیر منه؟

یعنی هوسوک رفته بیرون و به تهیونگ خیانت کرده؟ اصلا، اگه قرار نمیزارن و باهم نیستن میشه این رو خیانت محسوب کرد؟ درک نمیکنم و این خیلی سردرگم و خستم میکنه!

"کوکی؟!"

وقتی جیمین صدام کرد به سمتش چرخیدم. می ترسیدم اطرافش بپلکم. این روزا خیلی دمدمی مزاج شده بود. خیلی هم بیشتر از قبل میخوره که من این رو تقصیر استرس ناشی از مشکلات خودش و یونگی میدونم. البته جرات نمیکنم اینا رو بهش بگم چون خیلی هم درموردشون حساسه.

" چی شده جیمینی؟"

" دارم فکر کنم انجامش بدم."

با تعجب پرسیدم:" چی رو انجام بدی؟"

گفت:" با جوهیون دوست شم و قرار بذارم." و لبخند زد.

من هم طعنه آمیز گفتم:" آره، چقدرم که به خاطرش هیجان زده ایی!" مشخص بود که فقط برای تنا نبودن میخواد انجامش بده.

چشماش رو چرخوند و گفت:" فکر کنم اینکه از یونگی بگذرم و با یکی دیگه باشم بهتر باشه."

"تو هنوزم درگیر یونگی ای؟" کمی متعجب شده بودم. چندماهی میشد که اومده بودیم اینجا:" متوجه نشده بودم هنوزم اون رو میخوای؟"

نفسش رو با صدا بیرون داد و گفت:" نمیخوام که بخوامش! اما به این سادگیا نیست. کوکی فکر میکنم باهاش کنار اومدم و بعد هر روز جلوی چشمامه. هر روز. هیچ راه فراری واسم وجود نداره. البته دارم پول جمع میکنم که از اینجا بزنم بیرون."

Crave | Per TranslationWhere stories live. Discover now