🌒🌓🌔🌕 پایان 🌘🌗🌖🌕

10K 1.3K 181
                                    

18+تا جایی که علامت زدم

چان درحالی که نگاهش روی صورت گر گرفته بک میخ شده بود با حالت هولی مشغول باز کردن دکمه هاش شد.

قفسه سینه بک از هیجان بالا پایین میشد و بدون اینکه بخواد به نفس نفس افتاده بود.

چان جوری که انگار نمیتونه همون چند لحظه کوتاه رو هم صبر کنه دوباره خم شد و لب هاشون رو به هم رسوند و در همون حال مشغول باز کردن دکمه های باقی مونده اش شد.

بلاخره موفق شد از شر بلیزش خلاص شه و سریع رکابی زیرش رو هم به درک واصل کرد.

حتی فرصت به بک نداد که بتونه هیکل اش رو بعد مدت ها دید بزنه و کمر بک رو گرفت و از روی تخت بلندش کرد و با یه حرکت بلیز بک هم گوشه تخت افتاده بود.

لب های چان بدون مکث چسبیدن به گردنش و انگشتای دستش تو موهای بک چنگ زدن.

پوست حساس گردن بک رو بین لب های داغش میکشید و بعد از مک زدن های بی وقفه و عمیق ولش میکرد و میرفت سراغ نقطه بعدی.

و وسط ناله های ضعیف بک و لرزیدن های پی در پی و پر از هیجانش چان حتی شلوارک راحتی اش رو هم از پاش دراورد و قبل اینکه بک بتونه از گیج زدنی که به خاطر مک ها و گاز های چان روی پوست گردن و سینه اش بود در بیاد لب های چان منتقل شده بود به پاهاش.

زبون چان روی کشاله رون اش حرکت میکرد و حس داغی که به جا میگذاشت بک رو تقریبا تا مرز جنون میبرد.

چیزی که این بار در مورد رابطه اشون فرق میکرد این بود که تک تک حرکات چان و بوسه هاش بیشتر از اشتیاق و هوس از روی دلتنگی بودن و بک نمیدونست چجوری اما داشت دل تنگی اش رو حتی از روی بوسه هاش حس میکرد.

با مک عمیق چان روی کشاله رون اش که نشون از یه مارک دیگه میداد تقریبا از جا پرید و ناله نسبتا بلندی از بین لب هاش فرار کرد.

دستاش لای موهاش چان فرو رفت و وادارش کرد باز صورت هاشون روبروی هم قرار بگیره و خودش لب هاشون رو به هم وصل کرد.

چان بدون اینکه مخالفتی کنه بوسه های نرم بک و جواب میداد و اروم گونه اش رو نوازش میکرد.

بیشتر از یه رابطه هول هولی بک الان میخواست چان رو با تمام وجودش حس کنه.

اینکه تک تک سلول های بدنش باور کنن که چان برگشته و دیگه قرار نیست تنهاش بذاره.

چان بدون اینکه حتی بک حرفی بزنه انگار این قضیه رو حس کرده بود چون بعد چندتا بوسه نرم روی لب های بک اروم دستش رو روی گونه هاش کشید.

-من اینجام...دیگه هم جایی نمیرم...

بک حرفی نزد و فقط به چشماش خیره موند و چان دوباره بوسه اشون رو از سر گرفت.

••🌘Silver and Silk🌒•• Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin