Part 29🌗

8.6K 1.2K 190
                                    

-خودم میرم پیشش.

سوهو به خشکی بعد توضیحات راوی گفت و از پشت میز بلند شد.

-اعصابش خیلی خورد بودا!

راوی لازم دید یاداوری کنه.

سوهو اخم کرد.

-خوب چون اعصابش خورده باید از داداشم فرار کنم؟ منظورت اینه؟

توپید به راوی.

راوی پلک زد.

-هیونگ...چرا داد میزنی؟ فقط نگرانتم...رییس خیلی غیر قابل پیش بینی شده...

سوهو نفس بلندی کشید.

-ببخشید...درک کن... اعصابم داغونه.

راوی خندید.

-نه بابا هیونگ ! شما داد زدنتم عشقه! هرچی میخوای سرم داد بزن اصلا.

کریس که پشت میز نشسته بود اخم غلیظی با این حرف راوی اومد روی پیشونیش. دقت که کرده بود متوجه شده بود خیلی از افراد چان زیرپوستی با سوهو لاس میزنن و بهش تیکه میندازن ، سوهو هم نصف بیشتر مواقع یا به خودش نمیگرفت یا متوجه نمیشد اصلا ، درست مثل الان که رفت سمت راوی و موهاش رو به هم ریخت.

-ایگو...مرسی که نگران هیونگتی! اما چان بلایی سر من نمیاره.

راوی نیشش از حرکت سوهو باز شد.

-بهرحال زیاد باهاش دهن به دهن نشو هیونگ.باشه؟

سوهو سر تکون داد.

-باشه.

راوی نگاه گیجی به کریس که رسما کم مونده بود با چشاش تیر بهش شلیک کنه کرد و از اشپزخونه رفت بیرون.

سوهو مثل همیشه بی توجه به کریس رفت سمت یخچال تا یه کم واسه چان شیر گم کنه .چون راوی بین حرفاش گفته بود که چان یه بند امشب مشروب خورده.

-میشه نری...؟

کریس اروم زیر لب گفت. سوهو سر جاش ثابت شد. کریس همیشه گند میزد به نقشه "بیا تظاهر کنیم کریس وجود نداره" سوهو.

حرفی نزد.

کریس لباش رو روی هم کشید.

-اون پسره...

چون از راوی حرصش گرفته بود نمیخواست اسمش رو بگه.

-اون پسره گفت سیلور خیلی عصبانیه...مستم که هست...اگه یهو جوش بیاره...مثلا هولت بده یا هرچی...

سوهو با اخم چرخید سمتش.

-من با چان بزرگ شدم. اون هیچوقته هیچوقت رو من دست بلند نمیکنه...و مست شدنشم عین بعضیا نیست که نه بفهمه خودش کیه نه بقیه...

کریس نفس صداداری کشید.

-این حرفها ارومت میکنه؟

زل زد به سوهو و پرسید.

••🌘Silver and Silk🌒•• Where stories live. Discover now