15

1.3K 133 32
                                    


Zayn's POV

خیلی زود صبح شد.حس آشنایی تو شکمم احساس میکنم.خودمو از بغل لیام آزاد میکنم و با تمام سرعت به سمت دستشویی میرم.رو زانوام میشینیم و توی توالت بالا میارم.یه حسی توی شکمم دارم.اشکا از صورتم میاد.حس مریضیه شدید دارم و آرزو میکنم این آخرین بار باشه.

ولی بعدش دستاییو پشت گردنمو ماساژ میده ، آروم و با ملایمت.صدای شروع صبح خشن ولی شیرینی از پشتم میاد.بهم آرامش میده ، و بخاطر لیامِ.

+:"ششش بیبی...همه چی خوبه.بزار بیاد بیرون."

نمیتونم جلوی خودمو نگه دارم و همش بالا میارم.گلوم شروع میکنه به درد گرفتن.لیام کنار من زانو میزنه ، ماساژ دادن گردنمو ادامه میده ، کارمو آسونتر میکنه.

وقتی تموم میشه ، سیفون توالتو میکشه و به من کمک میکنه دوباره رو پاهام واستم.دهنمو میشورم تا طعم بدش بره.

+:"میخوای بریم خودتو به یه دکتر نشون بدی؟" آروم میپرسه ولی من سرمو به نشونه نه تکون میدم.

-:"میخوای زنگ بزنم به دکتر که چکت کنه؟" دوباره سرمو تکون میدمو آروم میگم نه.

اخم میکنه ، دستشو دورم حلقه میکنه و میریم بیرون تو تختمون ، میشینه و منم میشونه کنارش.

دستامو میگیره و میزاره رو پاهاش.

+:"خوبی؟"

سرمو میزارم رو شونش و چشامو میبندم :" من خوبم لی."

سرشو میزاره رو سرم و نوک انگشتام لمس میکنه.

-:"و چرا؟چرا این وقته صبح باید بالا بیاری؟"

اضطراب همه وجودمو میگیره.میدونم.میدونم که چی منو اینجوری کرده.ولی نمیخوام فعلن بروزش بدم.من اول باید مطمئن بشم.و نمیخوام یکاری کنم که قلب لیام بشکنه.خب من درواقع نمیدونم که باید چیکار کنم یا بعدش باید چه عکس العملی نشون بدم.

این فقط واسه اینه که من نمیخوام این لیام خوب دوباره ولم کنه.اون عوض شده.دوباره.و این دفعه ، شده یه لیام بهتر.خیلی خیلی بهتر حتی.و امیدوارم این لیام همیشگی باشه نه فقط زودگذر.این اون لیام قدیمیه که من میشناختم.همیشه نگرانم میشه حتی وقتایی که یه سرفه کوچولو میکنم.
من عاشق این لیامم.

-:"بهت قول میدم من خوبم لی.شاید واسه خستگی یا کمبود خوابه." سعی میکنم مطمئنش کنم.

انگار آروم تر شده ، سرشو تکون میده.خودمو کنار میکشم و بهش لبخند میزنم.

-:" بیب انقد نگران من نباش."

اونم بهم لبخند میزنه و نوک دماغمو میکشه و باعث میشه جیغ کوچیکی بکشم.

+:"نمیتونم نگرانت نباشم."

داغی روی گونه هام حس میشه.با بازواش بازی میکنم.نخودی میخنده و دوتامونو هل میده به عقب تا رو تخت دراز بکشیم.پتورو تا گردنمون میاره بالا.

Why'd you only call me when you're high?! [Ziam]Where stories live. Discover now