14

1.3K 151 33
                                    

خودمو مثه یه توپ تو کوچه جمع میکنم ،تاریکه و فقط با یه لامپ خیابون روشن شده.منتظر یکیم که منو ببره خونه.پشیمونم ازینکه دیروز از خونه زدم بیرون.پشیمونم از هر چیزی که دیروز اتفاق افتاد.کاش میتونستم برگردم به عقب ، جایی که منو لیام با هم بودیم.

همون لحظه میشنوم که صدای پایی داره میاد سمت من.میتونم حس کنم که جلوم زانو زده ، نفسش بوی سیگار میده.

+:"با من بیا خونه." و این تمام چیزیه که من از یه صدای آشنا میشنوم.

سرمو به سمتش برمیگردونم و تیله های فندقیم ، چشمای شیرینِ قهوه ایی رو ملاقات میکنه.

-:"لی-لیام." بخاطر اینکه از دیروز هیچ آب یا نوشیدنی دیگه ایی نخوردم صدام خش دار شده ، دارم میجنگم که یه کلمه ایی از گلوم دراد.

منو محکم تو بغلش میگیره ، و من احساس عشق زیادی میکنم.یهو همه ی اشتباهایی رو که انجام داده فراموش میکنم.این خیلی حرارت داره ، بالاخره قلبم دوباره احساس کامل بودن کرد.اون قطعا تیکه ی گمشده ی پازل منه.

آروم بلند میشه ، منو با احتیاط با خودش همراهی میکنه. ترس داره از بیشتر صدمه زدن به من.

+:"بیا بریم خونه." میگه و منو سمت ماشینش میبره.

Liam's POV

بغلش میکنم و میریم طبقه بالا به اتاقمون.با ملایمت میزارمش تو تخت ، اون خیلی ضعیف و شکسته بنظر میاد.این قلب منو میشکونه که میدونم در حقیقت اون بیرون بوده ، گوشه ایی از خیابون.

کمکش میکنم لباساشو با یه دست لباس تمیز عوض کنه.کنارش میشینم.

-:"گشنته؟" انتخاب میکنم که سوال کنم.

+:" از دیروز تا حالا چیزی نخوردم."زیر لب میگه و چشمای من از تعجب گرد میشه.اون باید الان از گرسنگی بمیره.

-:" بزار من برم یه چیزی برات بیارم ، اوهوم؟" میپرسم و از جام بلند میشم.

دستاشو میاره بالا و مثل بچه ها انگشت منو میگیره.

+:"بعدن." آروم میگه.

به صدای خش دارش اخم میکنم ، شرط میبندم الان گلو دردم داره.

-:"پس میرم یکم آب واست بیارم." آروم انگشتمو از دستش جدا میکنم و از اتاق بیرون میرن.میدوم طبقه پایین تا یه لیوان آب براش ببرم و بعد برمیگردم بالا.

وقتی میرسم به اتاق ، کمکش میکنم که بشینه و لیوان آب و نزدیک لباس میبرم .تند و سخت قورت میده ، نمیتونه جلوی کم آبیه بدنش مقاومت کنه.

+:"ممنون."

سرمو تکون میدم و لیوان میزارم رو میزه کنار تخت.خیلی دلم میخواد ازش بپرسم که کجا بوده ، خیلی دلم واسه این همه بد بودنم ازش معذرت خواهی کنم.ولی اون خیلی خسته بنظر میاد و نمیخواد یه همچین بحثیو با من شروع کنه.

Why'd you only call me when you're high?! [Ziam]Where stories live. Discover now