3

1.8K 196 21
                                    


Liam's POV

صبح روز بعد ، من در حالی از خواب بیدار شدم که زین منو از پشت بغل کرده بود.از روی لباسی که تنم بود هم میتونستم داغیِ نفساشو حس کنم.اون خروپف میکرد ولی بنظرم خروپف کردنشم کیوته.هروقت که خیلی خستس تو خواب خروپف میکنه و واسه من عجیبه که چی اونو انقدر خسته کرده چون ما دیشب حتی سِک..اوه.من یهو دیشبو یادم اومد.من دیر برگشتم خونه و البته مست بودم ، شاید واسه اینه که اون الان انقدر خستس.

آروم دستاشو از دور خودم برمیدارم ، و سعی میکنم بیدارش نکنم چون اگه خوابشو بهم بریزم کلِ روزو بداخلاق میشه.بدنمو برمیگردونم و فرشته ی خوشگلمو میبینم که خوابیده.نمیتونم جلوی لبخندمو بگیرم چون اون وقتی خوابه خیلی مظلوم و بیگناه به نظر میاد.

گونشو آروم لمس میکنم ، نرمی پوستشو زیر دستم حس میکنم.سعی میکنم جلوی خودمو بگیرم تا لبای نرم صورتیشو گاز نگیرم.حس میکنم که لبخندی روی لباش شکل میگیره. ازش دور میشم و میبینم که خواب آلو بهم لبخند میزنه.منم لبخند میزنم و دوباره گونه هاشو لمس میکنم:" صبح بخیر خوشگل"

-:"صبح بخیر" زیر لب زمزمه میکنه

چشاشو میماله و سعی میکنه دیدشو بهتر کنه.گیج بهم نگاه میکنه :" تو دیشب مست بودی."

خب من یکم قلبم شکست چون اون حتما خیلی نگران من شده.ولی مست کردن تنها چیزیه که من بهش نیاز دارم.واسه اینکه تمام نگرانیا و بدبختیام از یادم بره.ولی میدونم که بیبیِ من زیادی محتاطِ ، و الان من احساس گناه دارم.
+:"من معذرت میخوام"این تنها کاریه که میتونم انجام بدم.

سرشو به نشونه ی تایید تکون میده :" دیگه تکرار نمیشه؟"

من واقعا نمیتونم بهش قول بدم که دیگه مست برنمیگردم خونه.این مثل این میمونه که من بتونم تمام مشکلاتمو فراموش کنم و این واقن کمک میکنه که من زودتر دیوونه شم.ولی به هرحال من بهش میگم باشه و لباشو میبوسم و البته سکس صبحگاهی!:|
پس وقتی که بوسمون داغتر شد، میرم روش و شروع میکنم به لخت کردنش.شلوارشو آروم در میارم و بعدش مال خودمو.پاهاشو باز میکنم و قبل اینکه خودمو توش فرو کنم آمادش میکنم.اون شروع میکنه به اسممو ناله کردن هرچقدر که من بیشتر توش فرو میرم.

یه کشش قوی و پرحرارت بینمون احساس میکنم و محکمتر و محکمتر ضربه میزنم تا وقتی که اون بدون اینکه خودشو لمس کنه میاد.وقتی که حس میکنم منم نزدیکم خودمو از توش بیرون میکشم و میزارم خودم ، خودمو ارضا کنم.

به پایین ، جایی که زین زیر من قرار داره ، نگاه میکنم.عرق کرده و نفس نفس میزنه.پوست برنزش میدرخشه ، لباش از هم فاصله گرفته ، نفسش میلرزه.اون لعنتی واقعا کردنیه!!

با هر نفسی که میده بیرون ، آروم میبوسمش ، بین هر بوسه لبخند میزنه.از روش بلند میشم و کمکش میکنم که اونم بلند شه.به حموم میریم برای یه دوش آرامش بخش.با صابون تو دستم اونو میشورم ، خب اون خیلی نرمه و کنار من مثل یه بچه میمونه.نگاهش بالا به سمت منه - من ازون بلندترم ، وقتی که من دارم صابونو با دستم حرکت میدم.بهش لبخند میزنم ، مثل همه وقتایی که اون درست جلو رومه.

Why'd you only call me when you're high?! [Ziam]Where stories live. Discover now