-:"استراحت کن." بغلش میگیرم و بازوامو دورش حلقه میکنم.
سرشو تکون میده و خودشو میچسبونه به قفسه سینم ، تلاش میکنه که صدای قلبمو بشنوه.ثانیه دوم ، تمام چیزی که من میشنوم صدای خروپف آرومشه.با عشق سرشو میبوسم ، اجازه میدم که یه خواب آروم تو بغل من داشته باشه.
***
از خواب بیدار میشه و خمیازه ی عمیقی میکشه.آروم موهاشو نواز میکنم ، و رو سینم خرخر میکنه. سرشو میاره بالا و با اون چشمای درشتش بهم نگا میکنه.لپشو میکشم
-:"هِی..."
+:"سلام." خمیازه میکشه و خودشو کنار من میندازه.
-:" چه حسی داری؟" به پهلو دراز میکشم ، روبروش.
+:"حس تازگیِ دوباره ، ممنون لیام."لبخند میزنه.
ولی یه لحظه بعد قیافش تغییر پیدا میکنه.میدونم باید یه اتفاق بدی افتاده باشه.صورتشو تو دستام میگیرم ، گونشو آروم نوازش میکنم.
-:"مشکل چیه؟"
سرشو تکون میده :" هیچی."
-:"زین." چونشو میگیرم و مجبورش میکنم نگام کنه.و میدونم ، من میفهممش.چشماش همه چیو میگه.اونا صدمه دیدن.اون درد کشیده ، یه درد عمیق و بزرگ که نمیتونه بهم بگه.باعثش منم؟یا یه چیز دیگس که ایجوریش کرده؟
-:" بیبی ، تو میدونی که همیشه میتونی با من حرف بزنی."
یبار دیگه سرشو تکون میده :"واقعن چیزی نیست."
میرم روش ، دستام دو طرف صورتشه.با استرس لبشو گاز میگیره و نگاهشو از من میگیره ، از ارتباط چشمی دوری میکنه.شروع میکنم به بوسیدن پوست گردنش ، سعی میکنم آرومش کنم.هنوز لبشو گاز میگیره ، میدونم داره محکمتر اینکارو میکنه چون اون کاملن جلوی ناله هاشو گرفته و فقط لباش میلرزه.
-:"بزار بیاد بیرون." زیر گوشش زمزمه میکنم و لاله گوششو گاز میگیرم.دو تا دستاشو رو سینم میزاره و سرشو تکون میده.
+:"بسه." با ناله میگه.
سرمو برمیگردونم که نگاش کنم ، گیج میشم و تو ابروم شیار عمیقی میوفته.
-:" باهام حرف بزن زین.میدونم که داری به یه چی فکر میکنی.بخاطر منه؟"
نرم و آروم ازش میپرسم ، شستمو آروم رو خط فکش میکشم.+:"نه..." حالا به چشمام نگاه میکنه ، چشماش پر از ترسِ.اشکای کوچیکی میوفته پایین ، با نوک انگشتام پاکشون میکنم.یکم بهتر شد که دلیل این حالش من نیستم.ولی خب من حس عصبانیت میکنم که اون کیه یا چیه.
-:"هی همه چی خوبه.باهام حرف بزن." سعی میکنم بهش اطمینان بدم.
+:" دیوونه میشی بفهمی."زمزمه میکنه ولی من هنوز میتونم صداشو بشنوم.
YOU ARE READING
Why'd you only call me when you're high?! [Ziam]
Fanfictionزین و لیام ، زوجِ جوون، با کلی مشکل و دردسر تو رابطشون... از زمانی که لیام اخراج شد ، همیشه به طرز وحشیانه و وحشتناکی مست به خونه می اومد... بنظرتون زین صبر میکنه تا دوباره رابطشون جون بگیره؟یا کلافه و خسته میشه از این لیام همیشه مست و وحشتناک و می...