chapter 63.p,2

416 35 2
                                    

Ready to run_one direction

Revival_Selena gomez
__________

رفتم درو باز کردم و یهو همه ی بچه ها ریختن داخل.

"سلام هری فاکینگ استایلز "

لویی و زین با هم گفتن.هری مثل بچه ها مافین رو توی دستاش محکم نگه داشته بود.

"سوفی برای پسرت مافین موزی درست کردی؟نایللللل بیا مافییییین"

لویی گفت و هممون زدیم زیر خنده،نایل به هری حمله کرد و هری عین دخترا جیغ زد.

"اگه من جای نایل بودم همرو از هری میگرفتم."

لیلی گفت.

"نههههه، اینارو مامانم برام درست کردههه"

هری گفت.بازم ما خندیدیم.

"لوک فاکینز کجاست؟"

لویی گفت.

"من اومدم لویی فاکلیسون"(فاک تو فاک شد-_-)

لوک گفت.

همه نشستن و من رفتم تا برای همه مافین و کاپ کیک رو بیارم،همشو گذاشتم روی میز و شروع کردیم به خوردن.

"لوک اشتون و مایکل و کالوم کی میان؟"

"فکر کنم الاناست برسن"

همون موقع صدای زنگ در اومد.درو باز کردم و مایکل رو دیدم.

"سلام، تو باید سوفی باشی درست میگم؟"

"سلام،آره،درست حدس زدی"

یه پسر مو مشکی هم اومد.

"سلام من کالوم هستم،از دیدنتون خوشحالم خانوم"

دستمو گرفت و بوسید.

"منم همینطور "

رفتن داخل و من اشتون رو دیدم و پریدم بغلش.

"سلام سوسوف"

همیشه اسم منو همین صدا میزد.

"سلام اَش"

از بغلش اومدم بیرون،ربکا کنارش وایساده بود،اون خیلی خوشگله.

"سلام ربکا"

"سلام"

همدیگرو بغل کردیم.

"دلم برات تنگ شده بود سوفی"

"منم همینطور "

با هم رفتیم داخل،لوک خیلی دستپاچه شده بود وقتی میخواست با ربکا دست بده،هممون نشسته بودیم و حرف میزدیم،لوک و ربکا همش به هم نگاه میکردن،تا اینکه وقت شام شد من به هری گفتم میز رو ببره توی بالکن و میز رو چیدم و وقتی خواستیم غذا بخوریم...

"خواهشا به من توجه کنین"

نایل گفت و همه بهش توجه کردن،لیلی رفت کنار نایل وایساد و اونو بوسید.هممون شکه شده بودیم.

the broken heart(harry styles)Where stories live. Discover now