chapter 27

469 57 12
                                    

*داستان از نگاه هری *

لوک...دوست قدیمی من،اون اینجا چیکار میکنه؟خیلی عصبی شدم،تنها کاری که الان میخوام کنم اینه که سوف رو ازش دور نگه دارم.محکم دست سوف رو گرفتم و از جایگاه رقص آوردمش بیرون،سوف از این کار من شوکه شده بود،نشستیم رو صندلی.

"هری چیزی شده؟"

"نه"

"خب پس چرا اینجوری میکنی هری؟ "

"سوف محض رضای خدا بس کن"

سر سوف داد زدم.خیلی عصبانی شده بود، خواست بلند شه بره که...

"اوه، سلام هری؟"

هولی فاکینگ شیت، اون چرا اومد اینجا؟سوف سر جاش خشکش زد.

"س...سلام"

"اوووو،این خانوم خوشگله کیه؟"

"به تو ربطی نداره، حالا هم گورتو از اینجا گم کن عوضی"

"اووووو،من از اون موقعی که دیدمت خیلی عصبی تر شدی"

"لوک،گمشو برو،ما بعدا با هم صحبت میکنیم"

"نه،اتفاقا تازه اومدم،وایسا ببینم، اصلا تو اینجا چیکار میکنی؟ "

"تو اینجا چیکار میکنی؟ "

"اومدم نامزدی یکی از بهترین دوستام"

چی؟؟؟؟؟؟؟اون دوست دنیله؟

"دنیل؟"

"آره،ما تو یه دانشگاه درس میخوندیم،حالا تو جواب منو بده،تو اینجا چیکار میکنی؟ "

"پدر این دختر که اینجا وایساده یه شرکت داره،من اونجا کار میکنم و منو دعوت کرده "

"خوبه،فردا بیا خونه ی کایلی، کار خیلی مهمی باهات دارم"

عوضی،اون از دستی اسم کایلی رو آورد.

"ب...باشه، حالا برو تا.."

"باشه، باشه، بای هری،بای خانوم خوشگله"

عوضی
*داستان از نگاه سوفیا*

اون پسره که اسمش لوک بود رفت،من فقط چند بار اسمشو شنیدم،اونم از اشتون و دنیل،چیز خاصی دربارش نمیدونم، اون با هری چیکار داره؟ اونم خونه ی کایلی؟اصلا کایلی کیه؟من فقط چند بار اسمش رو روی گوشی هری دیدم،هری خیلی عصبانی بود،منم همینطور چون سرم داد زد،اونم سر هیچی.

"کایلی کیه هری؟ "

"سوف تو بین این اوضاع از من میپرسی کایلی کیه؟"

دوباره سرم داد زد.

"هری تو حق نداری سر من داد بزنی"

"چرا اتفاقا هر وقت دلم بخواد سرت داد میزنم"

اشک توی چشمام حلقه زده بود.

"هری..."

"خفه شو و گمشو از اینجا برو"

the broken heart(harry styles)Where stories live. Discover now