«امیدوارم همینجوری باشه»
هیونجین اخماش باز نشد..
نگاهش هنوز پر از شک بود... ولی چیزی نگفت فقط دستشو محکمتر روی گردن چان فشار داد
بعد از جا بلند شد و سمت اتاقش رفت
چان موند همونجا
نفسشو لرزون بیرون داد دستش ناخودآگاه مشت شد
زیر لب با صدای خیلی خیلی خفه گفت:
«لعنت بهت آیدن…»
++++++
نور آفتاب از لای پرده افتاده بود روی صورت فلیکس افتاده بود
چشمهاش هنوز نیمهخواب بود ولی حس گرمایی که از بغل هیونجین میاومد، نمیذاشت از اون تخت جدا بشه
هیونجین با صدای گرفته و آروم گفت:
« بیدار شو دال… دیر میرسی به مغازه هااا»
فلیکس با چشمهای پفکرده خندید و گفت:
«تو چطوری انقد زودتر بیدار شدی زرافه»
هیونجین زد زیر خنده خم شد و گونهی فلیکس رو بوسید.
«خب یکی باید مراقب خوابالو باشه»
چان طبق معمول داشت قهوهاش رو مزهمزده میکرد فلیکس با موهای ژولیده داشت با مربا بازی میکرد و هیونجین با لبخند فقط نگاهش میکرد
یه آرامش عجیبی تو خونه بود… از اون آرامشهایی که حس میکنی زیاد نمیمونه
وقتی صبحونه تموم شد هیونجین کلید ماشین رو برداشت و گفت:
«من فلیکس رو میرسونم فروشگاه بعدش با تو میام سر تمرین چان»
چان سری تکون داد و لبخند محوی زد
هیونجین و فلیکس سوار ماشین شدن
تو مسیر موزیک ملایمی پخش میشد و فلیکس سرشو تکیه داده بود به شیشه
هیونجین یه دستش رو روی فرمون گذاشته بود و با دست دیگهاش انگشتای فلیکس رو گرفت
«کیتن امروز ساکتی»
فلیکس لبخند زد
«چی بگم ؟»
هیونجین خندید و نگاهش رو از جاده جدا نکرد
«اینکه چقد خوشحالی که پسر به این جنتلمنی و جذاب وارد زندگیت شده»
فلیکس با صدای آرومی گفت:
«برا خودت پپسی باز میکنی؟؟اقای جنتلمن؟»
وقتی به جلوی فروشگاه رسیدن .. فلیکس خواست پیاده بشه که هیونجین جلوشو گرفت
«یه چیز بگو قبل رفتن»
«چی؟»
«بگو چقد دوسم داری»
چان با حالت عیو به اون دوتا نگاه میکرد
YOU ARE READING
" little doll "
Short StoryGaner: sport , romance , 18+🔞, cool , Bl , badboy , Billionaire , sweet Couple: Hyunlix , ???
^ 19 part ^
Start from the beginning
