Taboo

480 124 77
                                    


+یه زمانی از همه متنفر بودم.
مدت ها بعد هنوزم از همه متنفر بودم.

+پارک جیمین.

(پارت قبل دیالوگ از هوپی بود😈😈😈)

~~~~~{••}~~~~~

کیم سوکجین::::

با عصبانیت به آلفای رو اعصابی که خونسرد جلوش نشسته بود نگاه می کرد.

- جین؟ نمیخوایی تمومش کنی؟ یک ساعته بهت دست نزدم.....

+خیلی پرویی. من بخاطر تو تنگی نفس گرفتم میفهمی؟

+اصلا چرا از رایحه ات استفاده نکردی؟

-چون سرت شکسته بود و دکتر گفت باعث فشار به مغزت میشه.

+اونوقت روانگردان به کجا فشار میاره؟

-دوز کمی بهت زدم.

سرش رو به صندلی ماشین تکیه داد.

اگه فقط دقیق تر میپرسید راجب اتفاق حموم میفهمید اون موقع.....

+چرا فکر کردی اتفاقی که برام افتاده از عمد بوده؟

-توی ویدیو های دوربین متوجه شدم قبل از اینکه لیز بخوری و بیفتی یه بار دیگه نزدیک بوده لیز بخوری.
کم پیش میاد یکی بار اول چیزیش نشه بار دوم سرش بشکنه علاوه بر این حرکت پاهات مشکوک بودن.

این لعنتی چرا انقد دقیق بود؟
حتی به حرکات پای جین هم توجه کرده بود.

نگاه چپی به نامجون انداخت و پشت چشمی نازک کرد. به بیرون از پنجره نگاه کرد که رایحه عصبی آلفا فضای ماشین رو پر کرد.

- عزیزم؟

جوابی بهش نداد که رایحه اش شدت گرفت.
داشت حالش بد میشد.
سرش درد گرفته بود.

- آخرین بار چی گفتم؟ فکر کردی میذارم تو بغلم نباشی؟
جین؟

+ نامجون .... رایحه ات ....

- درسته فشار مغزی برات خوب نیس.

ژاکت بافتنی دورش رو محکم تر کرد.
به طرز عجیبی سردش بود.

+ برام یه هات چاکلت میگیری؟
سردمه.

اون آلفا هم به سرعت نگران شد و به راننده گفت بخاری ماشین رو بیشتر کنه.
پنج دقیقه بعد لیوان بزرگی از همچنین که میخواست دستش بود.

به خیابان های سئول نگاه کرد.
اصلا چرا الان وضعش این بود؟

+ یادته چجوری آشنا شدیم؟

+تو دانشگاه هردو رشته پزشکی میخوندیم.
بعد دانشگاه تو یه کلینیک تخصصی داشتی و کلی شرکت دیگه منم یه دکتر بودم که دنبال کار بود.

+چون معرف خاصی (پارتی) نداشتم کسی بهم شغل نمی‌داد اما تو .....
همون اول که از در اومدم تو استخدامم کردی.

Disaster LifeTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon