Am I Dead?

650 138 29
                                    

زندگی که فکر میکردم مال خودمه یه رویای قشنگ بود.
حتی رویاهام هیچکدوم مال من نبود.
من توی زندگیم کاملا شکست خوردم.

-پارک یونجون

~~~~~{••}~~~~~

+دارم خواب میبینم؟
به احتمال زیاد اره. کاملا یادش بود که توی اتاق جدیدش خوابید.
یه دفعه که کنار دریا نمیشه چشماتو باز کنی نه؟
خورشید داشت غروب میکرد و منظره زیبایی بود اما نه وقتی که ندونی چطور اومدی اینجا....

+چه اتفاقی داره تو زندگیم میوفته؟ اول که نمیدونم تناسخ کردم یا چی؟ بعدم که گرگ شدم.... تازه اونم امگا..... تازه بعدش فهمیدم گرگم داره میمیره..... مغزمم که معلوم نیس چشه.... الآنم که معلوم نیس کدوم جهنمی ام....

+او خدایا فکر کنم آرزوهای لحظه آخر منو اشتباه فهمیدی من گفتم یه دوس دختر می‌خوام. می‌خوام خانواده دار شم. پدر شم. آخه چرا اینجوری شد؟ دقیقا از کدوم قسمت فهمیدی که خودم می‌خوام بچه به دنیا بیارم؟

زانو زد کنار آب دریا. دیگه کم اورده بود. اما وایسا چرا از پشتش به صدایی میاد؟

با احتیاط و ترس سرشو چرخوند و یه گرگ سفید با چشمای ابی پشتش بود....

یک دو سه...
فرار....
با تمام سرعت میدوید. تازه متوجه شد لباس تنش هیکلش همه مثل خود واقعیش بود. وایساد سر جاش. برگشت و دید اون گرگ جلوی چشماش شیفت داد به جیمین.
دقیقا شبیه هم بودند اما اون یکی جیمین موهای بلوند و چشمای ابی داشت و بدن ظریفی داشت.

+هی تویی بیا یه لطفی کن و بگو چطور باید برگردم؟

دریغ از حتی یک کلمه. اون کاملا ساکت بود و سرد زل زده بود به دریا.

بعد آروم آروم رفت سمت آب...
اولین قدم. دومی. سومی.
همینجوری داشت می‌رفت.

+هی حالت خوبه؟ کجا داری میری؟ مین جیمین؟

اما پسر بدون توجه ادامه داد. یه خودکشی؟
خواست بره تا جلو شو بگیره اما پای مین جیمین سر خورد دقیقا نمیدونست چه اتفاقی افتاد فقط دیگه معلوم نبود کجای اون دریاست؟! اما آفاق بعدش جالبه....

خودشم حس خفگی میکرد. نمیتونست نفس بکشه.

همونجا روی ماسه ها افتاد. واقعا داشت خفه میشد. باید چیکار میکرد؟

~~~~~{••}~~~~~

@آقای مین این گوشی قبلی شماست میتونید ازش استفاده کنید کوله و کتاب هاتونم وقتی خواب بودید آماده کردم. برنامه کلاسی رو روی میز مطالعه کتابخونه تون گذاشتم. کتاب های دانشگاه هم اونجاس. توی دانشگاه اسم خانوادگی شما پارک و اسمتون یونجون هستش. باید این لنز ها رو هم بذارید.

بکهیون همینطور که پشت اتاق جیمین وایساده بود می‌گفت اما هیچ صدایی نمیومد.

@اقای مین؟

Disaster LifeWhere stories live. Discover now