New life

569 141 36
                                    

کیم سوکجین: چرا پلیس شدی؟ برقراری عدالت؟

+عدالت؟ مسخرس. دنیا به قانون ظلم وفاداره.

-خاطرات پارک جیمین در زندگی اصلی...

~~~~~{••}~~~~~

کیم سوکجین :::

یک ساعت بود که به خونه رسیده بود و در و پنجره ها رو چندین بار قفل کرده بود.
دیگه تقریبا عادت کرده بود که یکی تعقیبش کنه ، بره خونه ، خودشو زندانی کنه ، و تمام شب رایحه اون فرد رو پشت در حس کنه.
اون فرد خودش خونه و زندگی نداشت؟!

آه کلافه ای کشید. یه ماگ قهوه تلخ باید بهترش میکرد.
در حین اینکه ماگ دستش بود طرف کاناپه رفت و دوباره به اطلاعات پارک یونجون نگاه کرد. بخاطر شرایطش توی سیستم ثبت نشده بود اما خودش نکات رو نوشته بود. (اینکه جیمین گفت نمی‌خواد داداشش بفهمه)

به نکات نگاه کرد جنسیت ثانویه رو روی کارت شناساییش بتا نوشته بود اما هورمون های توی آزمایش اینو نمی‌گفت....

+هووووف فردا باهاش باید تماس بگیرم.

خوشبختانه از آخرین تماس شمارشو داشت پس مشکلی نبود.
بلند شد تا ماگ رو به آشپزخونه برگردونه اما پاش به کاناپه گیر کرد و سقوط کرد.

+آخخخخ

ماگ شکست. خودشم که جیغ زد این کاملا صدای طبیعی بود اما
کسی که به در میکوبید اصلا صدای طبیعی نبود.

-هییی چت شد؟ حالت خوبه؟ جین؟

دستانش رو روی گوشاش فشار داد.
رفت توی اتاقش و در رو کوبید.
راحت خوابید.

~~~~~{•روز بعد•}~~~~~

جانگ هوسوک :::

دیگه داشت کفرش در میومد.
نیاز به توجه داشت.
توجه یونگی.
چیزی که این روزا نداشتش.
دندون هاش رو بهم فشار داد.
الان یک ساعت بود که توی جلسه بودن و یونگی فقط به میز خیره شده بود.
نهایتا نتونست خودش رو کنترل کنه و گفت

+همه بیرون.

وقتی همه خارج شدن یونگی فقط یه چیز پرسید

-جلسه تموم شد؟ هیچی نفهمیدم.

هوسوک دیگه خیلی عصبانی شده بود...

+ تو چته؟

اینو فریاد زد.

-آه هوسوکاااا بنظرت چیکار کنم؟
انقدر میخواستم ازش محافظت کنم که حاضر بودم هرکاری کنم حتی اگه ازم متنفر میشد هم برام مهم نبود.
کاری که براش انجام میدادم انقدر واقعی بود که به تمام کار های قبلیم حس دروغ بودن میداد اما تا وقتی اونو دارم چه اهمیتی داره؟!
اما الان....
اون فرق کرده... باید مثل بقیه امگا ها تو یه دنیای صورتی زندگی کنه اما الان....
حس میکنم تو وظیفه ام تنها چیزی که با تموم وجود براش تلاش میکردم گند زدم...
اون باید یه امگای ناز میشد که حتی ناخنش هم خراش بر نمی داره اما به یکی مشت میزنه تمام شب خونه نمیره و من نمی‌دونم داره چیکار میکنه؟!

Disaster LifeWhere stories live. Discover now