Part 5 ♡ صدای زمخت!؟

1.5K 420 68
                                    


این پارت رو دوس دارم 😏😏😏🤧

به نبات من عشق بورزید لاو یو ❤🍒

________________________________________

+ قشنگه‌‌...

میتونستم نگاه خیره تهیونگ به خودم و بعد به آسمونو حس کنم، اونم سرش رو به لبه ی نیمکت تکیه داد و درحالیکه که دستهای کوچولوی نبات رو نوازش میکرد زمزمه کرد:

× آره.... قشنگه...

چند ثانیه ای به آرامش گذشت تا اینکه خودم سکوت رو شکستم:

+ پدر بودن بهت میاد

× میدونم

+ فک کنم اعتماد به نفس نباتِت بهت سرایت کرده کیم

خندید و لب زد:

× نگفتی چرا بهش میگی نبات

سرمو بلند کردم و با لبخند به فسقلی که تو پالتوش جمع شده بود نگاه کردم

+ چون مث نبات شیرینه... دلم میخواد بخورمش بچلونمش خیلی کیوته این بشر

× به باباش رفته !

درحالی که احساس میکردم کامل خورده تو ذوقم پوکر به نگاش کردم، چشم هاش رو بسته بود و رو به آسمون میخندید، خودشم میدونست داره حرصمو درمیاره

+ فک میکنم مفهوم تو از این کلمات نادرست باشه کیم! دقیقا کجات کیوت و شیرینه تو؟ صدای زمختت یا رگای دستت؟

به سرعت چشم هاشو باز کرد. سرش رو بالا آورد و شروع کرد به اعتراض:

× هی این نامردیه! صدای زمخت!؟ تو همونی هستی که ۲ نصفه شب زنگ میزدی میگفتی برام بخون

صدای قهقهم بلند شد:

+ هی کیم اینارو چرا یادته هنوز؟ زودباش فراموششون کن

× باش حتما! کدومو میخوای فراموش کنم؟ مثلا اینکه عکسم با لباس خرسی رو میز تحریرت بود چون میگفتی کیوته خوبه؟ آمم یا مثلا چطوره فراموش کنم مجبورم کردی اهنگ مورد علاقتو کامل بخونم و تو ظبطش کنی تا هیونگ با موزیک میکسش کنه؟ یا دیگ_

دستمو رو دهنش گذاشتم و با گونه های سرخ شده بهش توپیدم:
+ هی هی هی باش باش پسرت لنگه ی خودت کیوته، خواهش میکنم ادامه نده الان از خجالت آب میشم!

خندید سر تکون داد، وقتی مطمئن شدم ادامه نمیده دستم رو برداشتم:
+ پوففف خدای من چرا باید همه چیز رو مو به مو یادت باشه

با شیطونی ابرو بالا انداخت:
× من حافظم خوبه

+ بعله اینو میدونم، از پسر دبیر تاریخ جز این انتظار نمیره! امشبم وقتی سه سوته شناختیم برای بار هزارم تو مغزم حک شد حافظت خوبه

تک خنده ای کرد و سعی کرد بدون بیدار کردن نبات پالتوی خودش رو دربیاره

× نه امشب جدا شانسی شد، اگه نمیخندیدی شاید نمیشناختمت

•|𝚁𝚘𝚌𝚔 𝙲𝚊𝚗𝚍𝚢🍩|•Where stories live. Discover now