قسمت سی‌ونهم

781 151 398
                                    

۶۰ ووت

النور:این کت‌شلوار بهت میاد استایلز

هری از صدای اون دختر ناگهانی پرید و با سبزهای خشمگینش به اون دختر خیره شد

زیاد از اون دختر خوشش نیومده بود،برعکس رجینا که اونم مشخص بود بازیچه‌ی دست پدر شده و هری کمی بهش اعتماد داشت،النور شخصی بود که هری اصلا بهش اعتماد نداشت و نمیتونست اعتماد کنه
النور مثل یک شیطان کوچولو بود و هری اصلا از حضور اون دختر احساس رضایت نداشت

النور پیراهن بلند شیری رنگی به تن داشت و موهاش رو کاملا صاف کرده بود،اون درست مثل پرنسس‌های سلطنتی آماده شده بود و این اخم کم‌رنگی رو بین ابروهای هری آورد

آرایش کم،موهای صاف و باز و استفاده از گردنبند و دستبند ساده،انگار اون دختر برای مراسم سلطنتی آماده شده بود

النور:برات یه سورپرایز بزرگ داریم استایلز.وقتی سورپرایزت رو گرفتی خیلی خوشحال نباش چون قرار خیلی زود جلوی چشمات نابود بشه

النور حالا کمی چشماش رو بزرگ‌تر کرد و بالبخند پر از نفرتی این حرف رو زد

قلب هری شروع به تند تپیدن کرد،سورپرایزشون چی بود؟میخواستن لیام رو بیارن؟نه اونا قرار نبود لیام رو بیارن.لیام پیش لویی بود اون جاش امن بود.این دختره داره مزخرف میگه خیلی زیاد مزخرف میگه و هری دوست نداره باور کنه

نفس‌عمیقی کشید هرچند که با دادهایی که تو سرش زده بود و خفه‌شو گفتناش سعی داشت نگرانی مذاب مانند تو دلش رو خفه کنه و چیزی بروز نده،ادن دختر نباید آشفتگی هری رو میدید،هری این اجازه رو نمیداد

آتیش نگرانی هرلحظه بالاتر میومد و تن داغ‌کرده‌ی هری حالا کمی از عرق‌های استرسی خیس شد،اون میترسید،از اینکه بچش رو بیارن میترسید

النور لبخند بزرگی زد،هرچند که هری به روی خودش نیاورده بود اما ترس اون پسر رو حس میکرد و از ترسش لذت میبرد نقطه ضعفش پسرش بود و النور از نقطه ضعفش به خوبی استفاده کرد
میتونست چشمای هی که تندتند باز و بسته میشن و نفس‌های تند شدش رو ببینه

موهای بلند مشکیش رو پشت گوشش میبره و با لبخند دوباره به اون مرد خیره میشه

النور:زود باش باید زودتر به جشن اصلی برسیم منتظرتن

بعد از اینکه حرفش رو زد از تو کیف دستی کوچیک مشکی‌رنگش شوکر کوچیکی رو درآورد

هری:تئو کجاست؟

هری بدون ترس پرسید،از صبح که تئو رو برده بودن برش نگردونده بودن و النور چشماش رو چرخوند

با چشمای سبزش به دست النور که بی‌توجه به سوال هری با دستش به پشت کتفش کبوند نگاه کرد

My Son (LARRY & ZIAM) ComplitedWhere stories live. Discover now