قسمت چهل وششم

Start from the beginning
                                    

ميترسه و ميگه :خيلي خب ...خيلي خب .بزار ميخوابونمش
_اما من طاقتم تموم شده...
زير لب ميگه:فاك
_هي بچه اينجاستاااا
_تو ميخواي جلو اين بچه منو بخوري اشكال نداره!؟ گفتن يه كلمه اينقدر اشكال داره؟!
_اوهوم...نبايد از تو چيزاي بد ياد بگيره...چيزاي بدو قراره من بهش ياد بدم.
ميخنده و ميگه: خيلي خب ...دديه بد .بزار من تامي رو بخوابمو بيام.
_از ددي خوشم اومد... وقتي برگشتي و داشتم ميخوردمت ميخوام همينجوري صدام كني.ددي!
باز زير لب ميگه :فاك
اون به خاطر تامي خيلي خجالتي شده و من عاشقشم
و دوست دارم كه اينجوري ببينمش
خجالتي و دوست داشتني
جوري دارم بهش لبخند ميزنم كه قول ميدم از چشمام فقط يه خط معلوم باشه
_صبر كن لعنتي بر ميگردم
_سريع
اينو دستوري ميگمو به نظر مياد هري از لحنم خوشش اومد چون لبخند زد و رفت
فك كنم اين بازيه ددي كلي براي جفتمون جالب باشه
ميرمو روي مبل منتظرش ميشم
تصميم دارم وقتي روي اين مبل راحت ميشينه كه كمرش روش راحت باشه
جلوش زانو بزنم و بخورمش
اما قبل اون بايد منتظر باشم شاهنشاه تامي بخوابن تا بشه به بابا هري دسترسي پيدا كنم
و اخ اگه دسترسي پيدا كنم
اخ اگه دستم بهش برسه
انقدر ميخورمش كه جونش رو هم بيرون بكشم
خيلي مجبور ميشم صبر كنم تا بالاخره هري از پله ها پايين مياد و من توي صندلي فرو ميرم تا خوب بهش نگاه كنم
اون واقعا زيباست و دلمو ميلرزونه
وقتي جلوم ميرسه
از پايين بهش نگاه ميكنم و ميگم:خيلي ددي رو منتظر نگه داشتي!!
_ببخشيد ددي
اوه خداي من
وقتي ميگه ددي اصن تمام تنم ميلرزه
اين كجا بود تا الان
دستمو ميبرم جلو و ميزارم روي شلوارش و از روي شلوار نوازشش ميكنم
هيچي نميگه و فقط توي چشمام زل ميزنه
_گفتي از مژه ها ددي خوشت مياد؟!
_اره ددي
دستمو روش تكون ميدم و اه ميكشه
_ديگه چيو تو ددي دوست داري!؟
_من همه چيه ددي رو دوست دارم!
_مثلا!؟
_صداي ددي
صدام!؟
من حتي خودمم صدامو دوست ندارم
_صدام!؟اون اصلا قشنگ نيست بايد صداي خودتو بشنوي.
_صداي ددي نرم و ارومه و هميشه جوري حرف ميزنه كه من دوست دارم.
بيشتر فشارش ميدم
اه ميكشه و ميگم:به ددي دروغ نگو
_لو...من...صداتو واقعا دوست دارم
_اولا كه ددي...يادت نره .دوما...خيلي خب...ديگه چي!؟
_باسن ددي
بلند ميخندمو ميگم:اها اين شد... بايدم دوست داشته باشي
بلند ميشمو جلوش ميايستمو ميگم:اجازه ميدم بهش دست بزني
دستشو پشتم ميبره و با ترديد به كونم چنگ ميزنه و من اه ميكشم
ميچرخمو هري رو هم با خودم ميچرخونمو روي مبل ميشونمش

حالا وقت پياده كردنه نقشمه
خوردن هري...
شلوارشو از پاش پايين ميكشم
جلو ميرم و شروع ميكنم
ميكنمش توي دهنمو صداي اهش ديوونه ام ميكنه...
بيشتر و بيشتر تري دهنم فرش ميكنم و كامل خيسش ميكنم
توي دهنم سفت تر ميشه و فاك به ته حلقم ميخوره
ناله ميزنه و من مشتاق تر ميشم كه كارمو بهتر انجام بدم
دستشو توي موهام ميكنه و ناله ميزنه
ميخواد كه بيشتر بخورمش اما من باهاش بازي ميكنم و نميذارم بخواد زود بازي رو تموم كنه
اين تازه اول بازيه دديه
سرمو عقب ميبرم
_لووو
_منظورت دديه!؟
چشماشو ميبنده و لباشو خيس ميكنه و ميگه :ددي...اينجوري ولم نكن
_نترس ...ددي چيزي رو نصفه ول نميكنه
ناله ميزنه و فاك دلم ميخواد تمام بدنشو بخورم
بهم نگاه ميكنه و منتظره اما من توي چشماش نگاه ميكنم
لبامو خيس ميكنم و اروم اروم بهش نزديك ميشم
_ددي...
تقريبا باز لبام دورش قرار ميگيره كه صداي زنگ در مياد
فاك
نا ديده اش ميگيرم و هري رو توي دهنم ميكنمو حلقه ي لبامو دورش محكم ميكنم
ناله ميزنه و من سرمو حركت ميدمو با تنگ كردن حلقه ي لبام ديوونه اش ميكنم
صداي زنگ ولي مثل يه درد توي كونمه كه ميره روي مخم و هر چقدر تلاش ميكنم نا ديده اش بگيرم موفق نميشم
فاك فاك
كم مونده هري رو ول كنم و برم اوني رو كه پشت در داره زنگ ميزنه رو به فاك بدم
اما خودمو كنترل ميكنم و فقط رو هري تمركز ميكنم
لبامو تنگ تر ميكنم و ناله هاش اتاقو ميلرزونن
_ددي...
فاك...اره اينجوري صدام كنننن
_ددي...
بيشتر ميخورمش
بدنش شروع به لرزيدن ميكنه و ميدونم كه نزديكه
ولش نميكنم و حتي بيشتر و بهتر از قبل ميخورمش
_اه...دارم ميام..
سعي  ميكنه موهامو بكشه و پاهاشو جمع ميكنه اما من با دستام پاهاشو از هم باز  نگه ميدارمو بيشتر ميخورمش تا با يه فرياد توي دهنم خالي ميشه
قورتش نميدم
بالا ميام
لبامو روي لباش ميزارمو بهش اجازه ميدم كه خودشو مزه منه .
زنگ در نزديك به سوختنه و داره ميره روي روانم
للامو  از روي لباي هري برميدارمو با عصبانيت سمت در ميرمو قبل اين كه در و باز  كنم اروم اما محكم به هري ميگم :شلوارتو بپوش تا ببينم كيه كه ما رو از پشت  درهاي بسته به فاك داد
هري با بي حالي ميخنده و شلوارشو بالا ميكشه و همون طور بي حال رو مبل ميمونه
وقتي مطمئن ميشم هري حاضره درو باز ميكنم
اي فاك تو صورتت نايل.
______________
نظر!؟

Gray World(L.S)Where stories live. Discover now