قسمت چهل و پنجم

2.3K 267 13
                                    

چند روزه كه از اون شب بي نهايت ترسناك ميگذره و من خوبم
لويي خوبه
تامي هم خوبه
اما
چيزي گم شده...
چيزي كه ميترسم اگه بخوام پيداش كنم مجبور بشم چيزي رو از دست بدم
بعد اون شب و اون روز هيچ اتفاقي بين ما نيوفتاده
ما حرف نميزنيم
ما هيچ چيز نميگيم
هنوز چيزايي نگفته باقي مونده كه نميدونم بايد باهاشون چكار كرد
لويي خيلي ساكته
همه چيز توي يه سكوت اتفاق ميوفته
ما حتي اتاق تامي رو هم توي سكوت چيديم...
اون لبخند ميزنه
تامي رو ميبوسه ...
من رو هم ميبوسه و تنگ توي اغوش ميگيره اما...
بي صدا
ديگه خبري از اون صداي ارومش نيست
اون ميره سر كار و وقتي برميگرده
فقط روي يه مبل ميشينه و با شوق و شور به منو تامي نگاه ميكنه و گاهي
مثلا به اين كه تامي موهامو توي مشتاش ميگيره و وا نميكنه بلند ميخنده
اون لحظه ها من دلم ميخواد كچل بشم اما صداي خنده ي لويي هرگز قطع نشه
هرگز...
و شب ها
اون منو توي بغلش ميگيره و من تمام تلاشمو ميكنم كه توي بغلش گم شم
اون موهامو اونقدر بو ميكشه كه خوابش ميبره و منم از خستگي جون كندن با تامي از هوش ميرم
امشب هم مثل هميشه خوابمون برد
اما وسط شب صداي گريه ي تامي رو از بيسيم ميشنوم
از خواب ميپرم و...
اولين كاري كه ميكنم اينه كه به بغلم نگاه كنم
لويي نيست
ميترسم
تامي گريه ميكنه و نميذاره بيشتر از نبود لويي بترسم و پيش خودم ميگم
حتما لويي زودتر بخاطر تامي بيدار شده
از جام بلند ميشم و با سكته اتاق تامي ميرم
لويي تامي رو بغل كرده چشماشو بسته و توي اتاق ميچرخه و پشت تامي رو نوازش ميكنه تا تامي رو اروم كنه و با صداي ارومش براي تامي چيزايي زكزمه ميكنه كه من نميفهمم
اما انگار نميخواد اروم بشه
من توي قاب در بدون حركت باقي ميمونمو به زيبا ترين صحنه ي تاريخ نگاه ميكنم
كم كم تامي اروم ميشه و توي بغل لويي خوابش ميبره اما لويي متوقف نميشه و همچنان تامي رو توي اغوشش نگه داشته و راه ميره
نميدونم چرا دلم ميخواد ازشون عكس بگيرم
از خانواده ام
اروم ميرمو دوربينمو ميارم
روشنش ميكنم و ميرم دوباره توي قاب در و عكس ميگيرم
صداي عكس گرفتنم باعث ميشه لويي بفهمه من اونجام
به من نگاه ميكنه
به دوربينم چشم ميدوزه ...
و باز سكوت
خيلي اروم ميره و تامي رو توي تختش ميزاره
تامي خوابش برده...
پتوشو روش ميكشه و اروم ميبوستش و به سمت من مياد كه مثل مجسمه دوربين به دست وسط قاب در وايستادم
لويي بدون هيچ حرفي منو كنار ميزنه و ميره بيرون
چرا!؟!
دنبالش ميرم

از پله ها پايين ميره و روي مبل ميشينه
هيچ كاري نميكنه
دقيقا هيچ كاري
ميرم كنارش ميشينم
دوربينمو روي ميز ميزارم و خودمو به لويي نزديك ميكنم
اينجوري شايد بتونم يكم اين سكوتو بشكنم
شايد اينجوري جور ديگه اي سكوت شكسته بشه
شايد اگر برمو خودمو مثل گربه بمالم و بزارم بعد مدت ها با هم بخوابيم
سكوت شكسته بشه
سرمو روي شونه ي لويي ميزارم و دستمو دور بازوش حلقه ميكنم
_هري ... نه.
من كه هنوز كاري نكردم!؟
سرمو از روي شونه اس برميدارمو ميگم :چرا نه!؟
_نميدونم.فقط نه
خب لامصب حرف بزن
بگو چرا!؟
نكنه
نكنه وقتي گفت براش مهم نيست من چه گذشته اي داشتم همش دروغ بوده باشه!؟
نكنه كه اون از من بدش مياد!؟
نكنه فقط اروم رفتار كرد كه من به خاطر تامي بمونم!؟
_لويي!؟
اروم و ترسيده صداش ميكنم
_هممم!؟
_تو...تو از من بدت مياد؟!
با تعجب بهم نگاه ميكنه و ميگه :اين چه مزخرفيه كه ميگي...!؟
_پس چرا ساكت شدي؟! سرشو برميگردونه و ميگه : هيچي فقط...
مكث ميكنه و ادامه ميده:زندگي قبل تو با من بد بود.خيلي بد...هيچ كس نبود هري... من از همه ي ادما بدم ميومد ادما رو جور ديگه اي ميديدم و تو اومدي
بهم نگاه نميكنه
اما من حتي پلك هم نميزنم
جرات ميكنمو ميگم:اما الان من هستم
_اره...هستي اما...
به دوربين روي ميز نگاه ميكنه و ميگه:چي توي اين دختر بود كه اينقدر دوستش داشتي!؟
_لو...
اون داره چكار ميكنه؟!
اون...
_كاشكي خاطره هاي لعنتيش توي زندگيمون هرگز نبود .كاشكي هرگز هيچ عكسي ازش نبود.هيچي...
_لو...الان فقط تو هستي.
_اره فقط منم چون اون حتي نيست كه بتونه باهام مبارزه كنه.
از جاش بلند ميشه و دستشو ميگيرم كه نره
_نرو...
صدام ميلرزه
اشك توي چشمام هجوم مياره و ميگم:لو...اين كارو با من نكن...من حتي نميتونم بهت بگم چقدر دوستت دارم
_تو نميدوني چقدر سخته عشق اول نباشي...من ميدونم.من عشق دومم و كاش اصلا نبودم
به دستش چنگ ميزنمو با التماس ميگم:لعنتي...مهم نيست كه عشق چندم باشي...تو عشق مني . چرا داري با خودت اينجوري ميكني؟!
_چون از خاطره هاي يه دختري كه مرده ميترسم.
و
لويي
لويي من
ميشكنه...
صداش پر از غم ميشه و ميدونم كه داره گريه ميكنه
از جام بلند ميشم
محكم به سمت خودم ميچرخونم و به صورتش نگاه ميكنم
اوه لعنتي
تو چقدر عاشقمي!؟
چقدر؟!
اشكاش و ميبينم و دلم ميخواد بميرم

Gray World(L.S)Where stories live. Discover now