پارت هشتاد و نه . شاه من

2K 375 264
                                    


کوک

مسخ تیله های طلاییش شدم ...
+ سلام عشقم

چقدر خوشگل شده بود

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

چقدر خوشگل شده بود ... نمیتونستم ازش چشم بردارم ...

از اون موهای دوباره مشکی رنگ دلبرش که فرشون کرده بود ... یا از اون چشمای وحشی قشنگش که داشت طلایی می‌درخشید و بیشتر از قبل اسیرم کرده بود ... یا اون لبای قشنگ سرخش که واسم می‌خندید

مستقیم تو چشام زل زده بود و با اون لبخند قشنگ مستطیلی میخکوبم کرده بود

با قهوه ای شدن دوباره چشاش بالاخره به خودم اومدم و به زور زبون باز کردم- ت

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

با قهوه ای شدن دوباره چشاش بالاخره به خودم اومدم و به زور زبون باز کردم
- ت.ته.تهیونگ؟

ساختگی اخم کرد و گفت
+ پس توقع داشتی کی باشه؟ ... راستی ... وایسا ببینم ... تو الان به من گفتی گورمو گم کنم؟

هنوز باورم نمی‌شد که خوشبختیم تکمیل شده بود و هر چیزی که تهیونگ‌ رو آزار‌ می‌داد حالا دیگه از بین رفته بود... خشکم زده بود ...
- د.دارم ... خ.خواب می‌بینم؟

سمتم اومد و دستش رو روی گونم نشوند و گفت
+ نه عشقم ... بیدار بیداری .... ببخش ترسوندمت

نگام مشتاق رو صورتش می‌چرخید
- آخه... چ.چجوری؟ ...

خودش رو بهم چسبوند و گفت
+ دیدن این قیافت و حس خوبت ... ارزشش رو داشت که واسش بجنگم

لبام آروم آروم به لبخند باز شد و با پیچوندن دستام دور کمرش سرم رو تو گردنش مخفی کردم ... با تمام وجودم عطر تنشو بو کشیدم ... من احمق حتی حواسم به این رایحه‌ی آشنایی که خیلی وقت بود دلم رو برده بود هم نبود ...

You're mine | تو مال منیحيث تعيش القصص. اكتشف الآن