پارت بیست و شیش . کیسه بوکس

2.4K 388 157
                                    

هوسوک

موتورم رو خاموش کردم و پیاده شدم و کلاهم رو در اوردم
سمت باشگاه رفتم و در رو باز کردم دیدم نامجون با رکابی که از شدت عرق به تنش چسبیده بود مشغول مشت زدن به کیسه بوکس بود

اومدم صداش کنم که با مشتی که به کیسه بوکس زد کیسه پاره شد و همه محتویات کیسه بوکس روی زمین خالی شد

به وضوح پشمام ریخت ... ترجیح دادم بی صدا فرار کنم که با نفس نفس گفت ...
+ دیدمت .... هوسوک ... فرار نکن

استرسی خندیدم و گفتم
- نه بابا فرار چی؟ ... خ ... خواستم در رو ببندم

در رو بستم و سمتش رفتم و با خنده گفتم
- هی اون کیسه بوکس مورد علاقم بودا

از گوشه چشم نگام کرد و گفت
+خیلی مشکل داری خودت بیا جاش

دستامو بردم بالا و گفتم
- نه نه دستت درد نکنه ...

سمت یخچال رفت و یه بطری آب در آورد ... یه مقدارش رو خورد و بقیش رو روی سرش خالی کرد
نگران گفتم
- هی پسر چته؟

چشاش رو بست و گفت
+ دلم میخواد یکی بزنه دهنم رو سرویس کنه
زدم کانال کصخل بازی و گفتم
- با کمال میل

با سرش به یه جایی اشاره کرد و گفت
+پس دستکشارو بپوش
پشمام ریخت
- هییی ... من یه چرتی گفتم حالا
+دست به مهره حرکته هوسوک شی ... بپوش بیا
سمت دستکشایی که رو زمین بود رفتم و نشستم که برشون دارم

همونجور که روی پاهام نشسته بودم گفتم-نمیخوای بگی چی شده؟ به دیوار تکیه داد و روی زمین نشست

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou télécharger une autre image.

همونجور که روی پاهام نشسته بودم گفتم
-نمیخوای بگی چی شده؟
به دیوار تکیه داد و روی زمین نشست ... دستش رو سمتم گرفت و گفت ...
+ بیا... بگیرش خودت ببین چی شده

بلند شدم و سمتش رفتم ... کنارش نشستم و گفتم ...
- اگه میخواستم خودم ببینم تا حالا انجامش داده بودم ... میخوام خودت بگی

دستش رو توی موهاش برد بهم ریختشون و گفت
+ من ... فقط خسته شدم ... از جنگیدن واسه کسی که نمیخواد با من باشه ... انگار به جای اینکه براش بجنگم دارم باهاش می جنگم ... من آدم جنگید برای کسی که خودش نمیخواد با من باشه نیستم

لبخند زدم و گفتم
- تاحالا به هشتاد سالگیت فکر کردی نامی ؟
+ نه ... چطور؟
- بهش فکر کن ... فکر کن هشتاد سالت شده جین کنارت نیست ... اونم چرا ... چون ترسیدی بجنگی ...

You're mine | تو مال منیOù les histoires vivent. Découvrez maintenant