.
جونگ کوک:
یه هفته از دعوای من با سوکجین گذشته بود و من تمام این یه هفته رو تو کلاب بودم ... نمیدونم این چند مین دختری بود که روی پاهام نشسته بود و میبوسیدم ...
از فکر در اومدم دستام پشت کمر دختره گذاشتم و تا خواستم همراهیش کنم یهو عقب کشید دنبال دلیلش گشتم که دست یونگی رو روی شونش دیدم که گفت
+خوب دیگه خوش گذشت ... گمشو برو یه جا دیگه هرزه گری کن
دختره معترض و با عشوه به من گفت ×الفاااا ....
به یونگی نگاه کردم و بعد به دختره گفتم
- نشنیدی چی گفت؟ ... هریییبا عصبانیت از روی پام بلند شد و رفت ... سمت میز بارمن خم شدم و لیوانمو تکون دادم و بار من لیوانمو پر کرد
یونگی گفت + تا کی میخوای اینجا بشینی و این لجنو بریزی تو معدت؟
پوزخند زدم - هه ... جونگ سوک فرستادتت بیای جمعم کنی؟میترسه خراب کاری کنم؟ نترس بی عرضه تر از این حرفام
+ میشه بگی چه مرگته؟
- مرگیم نی ... اومدم خودمو خالی کنم که شما ریدی توش+به خاطر سوکجینه؟ مگه نه؟
- به تو ربطی نداره+چرا انقدر با امگا ها مشکل داری
- من با مرداشون مشکل دارم نه همشون ...+چرا اینجوری شدی جونگ کوک؟ اون کوکی کوچولو خوش قلب با چشای ستاره ای چی شد ؟
پوزخند زدم لیوانمو سر کشیدم و گفتم - مُرد ...
لیوان و رو میز کوبیدم که شکست. یه اسکناس در آوردم رو میز گذاشتم و از کلاب زدم بیرون
سمت موتورم رفتم و سوار شدم و به در کلاب نگاه کردم و غرق خاطراتم شدمفلش بک :
-یااااا هیونگ گوشمو کندی اییییییی
سوکجین همون جور که غر میزد گوشامو کشید سمت خیابون×پدسگ چند بار باید بیام از این کالاب اون کالاب جمعت کنم ها؟ چرا ادم نمیشی ها؟.... ۱۵ سالته تو بچه .... عه عه عه اصلا تورو چجوری اون تو راه دادن بذار برم اون محافظ اونجارم بزنم
منو ول کرد و اومد سمت محافظ دم در اونجا بره که بازوشو گرفتم و گفتم
- هیونگ غلط کردم باشه ؟ بیا بریم ترو خدا....
برگشت سمتم و یه پسی زد پس کلم
× حداقل خواستی اینجور خراب شده ای بری منم ببر مراقبت باشم کونتو به تاراج نبرن
خندیدم و همین جور که عقب عقب میرفتم گفتم
- اره توعم که نگران کون منی و اصلا دلت نمیخواد بری اونجا دوتا داف مخ بزنی
اون که دید دستش به من نمیرسه کفششو در اورد و پرت کرد سمتم منم کفشش رو برداشتم برشداشتم و.... الفرار
YOU ARE READING
You're mine | تو مال منی
Werewolf•| تو مال منی |• ▪︎namjin دستش رو کنار صورتش گذاشت و گونش رو نوازش کرد ... اما با چیزی که گفت دستش روی گونش خشک شد پسر کوچیک تر آروم و با سرد ترین حالت ممکن گفت - ازت ... متنفرم ▪︎kookv - تهیونگا ... لطفا ... کنارم بمون ... من همه چیزو درست میکنم...