پارت سی و دو . دوست دارم

2.3K 405 200
                                    

بچه های خوبی بودید پارت گذاشتم دوباره😁

فقط با دستمال کاغذی وارد شید😭🤧

* حتما قبلش پارت قبل رو خونده باشید *


________________________________

جین

ادامه فلش بک

چشمام رو باز کردم و با برخورد نور چراغ توی چشمام دوباره بستمشون ...

خواستم تو جام بچرخم که درد بدی توی کمرم و پشتم پیچید .... ترسیده نیمخیز شدم که پشتم از درد تیر کشید ...

نگام روی بدن لختم که زیر ملافه مخفی شده بود خشک شد ....ملافه رو کنار زدم ... کل تنم پر کبودی بود ....

ولی اینا ...اینا کبودی نیستن .... ه.هیکی ان

= بیدار شدی بلاخره؟
ترسیده ملافه رو رو خودم کشیدم و سمت صدا سر چرخوندم

هی یون با یه حوله دور کمرش به در حمام تکیه زده بود و با یه نیشخند نگام میکرد

ترسیده گفتم
+ ای...اینجا...چ .چه خبره؟
= به نظر خودت چه خبره؟... حیف شد ... از دستش دادی ... همش خواب بودی ... زیاد حال نداد

سمتم اومد ترسیده ملافه رو دور خودم محکم کردم و خواستم از رو تخت بلند شم که مچ پام و گرفت و سمت خودش کشید

دوباره خواستم فرار کنم که روم خیمه زد و گفت
= کجا کجا کوچولو؟ ... مگه خودتم همینو نمیخواستی؟

نفهمیدم کی صورتم خیس اشک شده بود ... با گریه گفتم
+ نه .... نم...نمیخواستم ....

دستش رو کنار صورتم گذاشت و گفت
= من که میدونم روم کراش داری ... وگرنه چرا باید روزی که هیت میشدی میومدی پیشم؟ ...هوم؟

صورتم رو کنار کشیدم و گفتم
+ من ....نمیدونستم عوضی ... من سه روزه فهمیدم امگام .... از کجا باید میدونستم؟

= عیبی نداره بیبی... دیگه یاد میگیری ....
دستش رو روی مچ لخت پام که از پایین ملافه بیرون بود گذاشت و سمت رونم بالا آوردش... با گریه تقلا کردم و گفتم

+ت.تورو خدا ... ب.بذار برم ... ن.نمیخوام... نمیخوام اینجا باشم

دستش رو روی رون لختم مشت کرد و گوشت تنم رو بین دستاش فشار داد .... با چشمای سبز رنگ و الفا ویسش گفت
= بهتره خفه شی و آروم بگیری و کاری که واسش ساخته شدی رو انجام بدی امگا

نا خود آگاه بدنم آروم گرفت ..‌. ا.الان.... چی شد؟ ... من یه اصیل زادم.... نباید ... نباید مطیع یه الفای معمولی باشم ... مگه اینکه .... مگه اینکه ....

بهت زده دستم رو بالا آوردم و روی گردنم گذاشتم .... جای زخمی که روی گردنم بود مثل آب یخی بود که روی تنم ریخته باشن

=ازش خوشت میاد سویتی؟
+چ ...چیکار ...ک.کردی باهام؟

نوازش وار دستش رو روی گردنم کشید و گفت
=از اونجایی که میدونستم سرکشی یه مارک کوچولو روت گذاشتم تا بتونم رامت کنم ... اخه میدونی ...

You're mine | تو مال منیWhere stories live. Discover now