پارت شصت و هشت . نرمالو

1.9K 362 217
                                    

تهیونگ

جلوی آینه خیره به کبودیای روی گونم بودم ... دیگه برام طبیعی شده بودن ... هه ... چه زود عادت کرده بودم به این اوضاع ...

با باز شدن در اتاق کلافه چشام رو بستم و نفسم رو پر سر و صدا بیرون فرستادم.... خواستم سمت تراس برم که دستم رو کشید و سمت خودش برم گردوند ...

- به چه حقی اینطوری رفتار میکنی؟

بی حس نگاش کردم و گفتم
+ چجوری؟

- هه ... واقعا فکر کردی من قرار ناز تو رو بکشم؟ ... مثل اینکه یادت رفته جایگاهت اینجا چیه؟ ... در حد جایگاهت رفتار کن ... واقعا فکر کردی قراره لونای من باشی؟ ... تو فقط یه اسباب بازیی ...

تو سه ثانیه چهره کوک جلوی چشام اومد ...همون لحظه ای که به خاطر من تو چشای تنها برادرش زل زد و گفت میخواد من لوناش باشم ... تمام اون لحظه هایی که اون پسر کله خر مغرور بهم گفت دوسم داره و منه گاو پسش زدم

نفسم رو بیرون فرستادم تا جلوی بهم ریختنم رو بگیرم ... تو چشاش نگاه کردم و گفتم
+ تموم شد؟... چرا فکر کردی من علاقه ای به کنار تو بودن دارم؟ ...

پوزخند زدم و گفتم
+ تو خودت خوب میدونی من بودن کنار کیو میخوام ... همونی که توی لجن حرص تک تک دارایی هاش رو میزنی ...

-زیادی داری زر زر میکنی ...

دستش بالا رفت که دوباره روی صورتم بشینه که اینبار به جای قائم کردن صورتم محکم مچ دستش رو گرفتم و تو صورتش غریدم
+ حواست رو خوب جمع کن چون دفعه بعدی که روم دست بلند کنی ... آخرین باری میشه که از دستت استفاده کردی

هجوم خون رو به صورتم حس کردم ... میتونستم حس کنم نیشام بیرون زده و چشام داره رنگ عوض میکنه ...

محکم تخت سینش کوبیدم و گفتم ...
+حالا هم اگه دلت نمی‌خواد گلوتو بجوام .‌‌... برو بیرون ...

میتونستم حس کنم از این ریاکشنم جا خورده بود ... خودمم جا خورده بودم ... خواست چیزی بگه که از بیرون صداش کردن

*الفا ... مهمونتون رسیدن ...

همونطور که سمت در میرفت گفت
- بعدا به حسابت میرسم ...

.

هوسوک

نمیدونم چجوری خودم رو به بخش ای سی یو اون بیمارستان رسوندم ... هر چی بیشتر نزدیک میشدم حالم بدتر میشد ... به خاطر حماقت و خود خواهی من یونگی آسیب دیده بود ‌... فقط اگه انقدر خودخواه نبودم ... اگه ... اگه ....

با دیدن یونگی با اون قیافه داغون و چشای گود رفته که داشت با پرستار حرف می‌زد دلم هوری ریخت ... من باعث شدم اون اینجوری داغون بشه؟ ... من باعث حال بدشم؟

.

راوی

با کلافگی گفت
- میگم جای آنژیو کتش داره عفونت میکنه ... هیچکس تو این خراب شده نیست بیاد عوضش کنه ...

You're mine | تو مال منیWhere stories live. Discover now